جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

band
paragraph  |

بند

معنی: 1 - زنجیر و ریسمانی که بر پای و دست اسیران بندند. 2 - گره . 3 - محل به هم پیوستن دو چیز. 4 - مفصل . 5 - هر یک از فصول و فقرات نامه ها، قوانین و لوایح . 6 - سدی که در پیش آب بندند. 7 - حبس . 8 - نیرنگ ، فریب . 9 - عهد، پیمان .
4677 | 0
مترادف: 1- حبل، رسن، رشته، ريسمان، طناب، نخ 2- ترك، زين 3- بست، عقد، قيد، گره، گير 4- پيوند، لولا، مفصلگاه، مفصل 5- استخوان انگشت 6- اتصالگاه، پيوندگاه، گرهگاه 7- تله، دام 8- رهن، گرو 9- گرفتاري، مخمصه 10- آز، طمع 11- يك زوجگاو 12- حيله
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: band، جمع: بنود]
مختصات: (بَ) [ په . ] ( اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: band
منبع: فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد: 56
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
paragraph | clause , dam , article , wristband , provision , stanza , weir , binder , dike , segment , sling , tie , line , joint , dyke , ligament , canto , bond , facet , bind , levee , fastening , hinge , noose , articulation , clamp , commissure , ligature , fascia , joggle , manacle , proviso , facia , fit , funiculus , holdback , holdfast , ligation , link , snare , trawl , frenum , internode , band
ترکی
madde
فرانسوی
clause
آلمانی
klausel
اسپانیایی
cláusula
ایتالیایی
clausola
عربی
فقرة | بند , بداية فقرة , علامة البرجراف تشير لبدء فقرة , فقر يقسم إلى فقرات , كتب المقالات القصيرة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بند" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و می‌تواند به انواع مختلفی از جمله‌های نگارشی وارد شود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. معنی و کاربرد:

    • "بند" به معنای قسمت یا بخش است (مانند بندهای یک متن).
    • همچنین به معنای رشته یا زنجیر (بند کفش) نیز استفاده می‌شود.
    • در ادبیات به معنای قید و محدودیت نیز به کار می‌رود.
  2. استفاده در جملات:

    • برای مشخص کردن بخش‌های مختلف یک متن، معمولاً از بندها استفاده می‌شود. به عنوان مثال:
      • "در این مقاله، چهار بند اصلی وجود دارد."
  3. علامت‌گذاری:

    • بندهای متنی معمولاً با فاصله یا پاراگراف جدیدی مشخص می‌شوند.
    • ممکن است از شماره‌گذاری یا حروف الفبا برای ذکر بندها استفاده شود.
  4. ساخت جملات:

    • جملات باید واضح و مختصر باشند. هر بند باید یک ایده اصلی را ارائه دهد.
    • مثال: "بند اول به توضیح دلیل انتخاب موضوع می‌پردازد."
  5. تطابق جملات و بندها:

    • جملات داخل یک بند باید مرتبط و منسجم باشند و تماماً حول یک موضوع مرکزی بچرخند.
  6. استخدام واژگان:
    • استفاده از واژگان مناسب در هر بند به وضوح و تاثیرگذاری نوشته کمک می‌کند.
    • به جای تکرار "بند" می‌توان از مترادف‌ها یا عبارات بدل استفاده کرد.

این نکات می‌توانند به بهبود نوشتار و نگارش متن‌های مختلف کمک کنند. اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا نگارش "بند" دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بند" در جمله آورده شده است:

  1. در قرارداد، هر بند باید به دقت خوانده و درک شود.
  2. این کتاب شامل چندین بند مختلف درباره تاریخ ایران است.
  3. او به دلیل نقض بند سوم قوانین، به تنبیه محکوم شد.
  4. بندرعباس یکی از مهم‌ترین بندرهای تجاری ایران به شمار می‌آید.
  5. لطفاً توجه داشته باشید که بند ۵ این دستورالعمل باید به‌طور کامل رعایت شود.

اگر سوال دیگری دارید یا به کمک بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: پاراگراف، فقره، ماده، سرسطر، پرگرد، شرط، جزء، قضیه، فصل، سد، اب بند، سیل گیر، مقاله، گفتار، دست بند، سراستین، سر دست، النگو، تهیه، تدارک، قوانین، بند شعر، قطعه عمارت، تهلیل، خاکریز، سدی که سطح اب را بلند میکند، اهرم جعبه ماکو، شکمبند زنان، رسید بیعانه، صاحف، بند آب، نهر، بخش، قطعه، قسمت، حلقه، مقطع، فلاخن، زنجیر، قلاب سنگ، تسمه تفنگ، کراوات، رابطه، ربط، الزام، خط، ردیف، سطر، مسیر، رده، درزه، خط اتصال، شریک، رباط، پیوند، وتر عضلانی، بندیزه، سرود، اوراق قرضه، پیوستگی، ضمانت، قید، شکل، منظر، صورت کوچک، سطح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی، بستگی، لنگر گاه، مجلس پذیرایی، سلام عام، چفت و بست، چفت، یراق در، پشت بند، مدار، کمند، مفصل بندی، طرز گفتار، تلفظ شمرده، تلفظ، گیره، انبرک، محل تلاقی، درز، سطح اتصال، شریان بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، نوار، کمربند، دایره زنگی، لایه پوششی فیبری، تیزی یا شکاف اجر و چوب و غیره، بخو، جمله شرطی، گچبری سر ستون، هزاره برجسته، هیجان، غش، تشنج، بیهوشی، حمله، بند ناف، ساقه تخمچه، مانع، توقف، اشغال کننده، گیر، میخ، قلاب، بستن رگ، انعقاد، رشته یا وسیله بستن، حلقه زنجیر، دانه زنجیر، دام یا تور، چین غشایی، لگام، مهار، میان گره، قسمت میان دو بند یا مفصل، بستن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری