پارتی
licenseمعنی کلمه پارتی
معنی واژه پارتی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جمعيت، حزب، دسته، فرقه، گروه 2- جشن، شبنشيني 3- پشتيبان، حامي، طرفدار، طرفگير، هواخواه، هوادار 4- بخش، قسمت 5- قومپارت | ||
متضاد | 1- جمعيت، حزب، دسته، فرقه، گروه 2- جشن، شبنشيني 3- پشتيبان، حامي، طرفدار، طرفگير، هواخواه، هوادار 4- بخش، قسمت 5- قومپارت ≠ | ||
انگلیسی | Parthian | ||
عربی | البارثيان | ||
ترکی | parti | ||
فرانسوی | faire la fête | ||
آلمانی | party | ||
اسپانیایی | fiesta | ||
ایتالیایی | festa | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پارتی" در زبان فارسی به معنای یک تجمع اجتماعی یا جشن به کار میرود. هنگام استفاده از این کلمه، توجه به چند نکته نگارشی و دستوری مهم است:
به طور کلی، استفاده درست و رعایت نکات نگارشی کمک میکند تا کلمه "پارتی" به درستی در نوشتهها و گفتارها به کار گرفته شود. | ||
واژه | پارتی | ||
معادل ابجد | 613 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | pārti | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به پارت) | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | pArti | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی معین | ||
نمایش تصویر | معنی پارتی | ||
پخش صوت |
[ فر. ] 1 - دسته ، گروه . 2 - قسمت ، بخش . 3 - حامی ، طرفدار. 4 - جشن ، مهمانی . 5 - محموله ، بار. کلمه "پارتی" در زبان فارسی به معنای یک تجمع اجتماعی یا جشن به کار میرود. هنگام استفاده از این کلمه، توجه به چند نکته نگارشی و دستوری مهم است: نویسهها: کلمه "پارتی" به صورت "پارتی" نوشته میشود و نیازی به تغییر شکل ندارد. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت "پارتی" است و معمولاً با تلفظ انگلیسی آن، یعنی "party"، همصدا است. تطابق با قواعد زبان فارسی: این کلمه به عنوان یک اسم خارجی وارد زبان فارسی شده است و میتوان آن را به راحتی در جملات فارسی استفاده کرد. جنس کلمه: "پارتی" در زبان فارسی به صورت مؤنث به کار میرود. به عنوان مثال: "این پارتی بسیار شادی بود." جمع بستن: برای جمع بستن کلمه "پارتی"، میتوان به سادگی از "های" استفاده کرد و به شکل "پارتیها" نوشت. به طور کلی، استفاده درست و رعایت نکات نگارشی کمک میکند تا کلمه "پارتی" به درستی در نوشتهها و گفتارها به کار گرفته شود.
1- جمعيت، حزب، دسته، فرقه، گروه
2- جشن، شبنشيني
3- پشتيبان، حامي، طرفدار، طرفگير، هواخواه، هوادار
4- بخش، قسمت
5- قومپارت
1- جمعيت، حزب، دسته، فرقه، گروه
2- جشن، شبنشيني
3- پشتيبان، حامي، طرفدار، طرفگير، هواخواه، هوادار
4- بخش، قسمت
5- قومپارت
≠
Parthian
البارثيان
parti
faire la fête
party
fiesta
festa