جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
رأي|قول , دور , حكمة , قال , نطق , صرح , لفظ , زعم , تكلم , اعترف , اعتقد , ألقى خطابا , يقول
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "گفت" در زبان فارسی به معنای انتقال سخن یا بیان یک موضوع است و به عنوان فعل گذشته از فعل "گفتن" به شمار میآید. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
فعل گذشته: "گفت" به صورت سوم شخص مفرد و گذشته است. در جملات، معمولاً به این شکل استفاده میشود: "او گفت که..."
ترکیب با قید زمان: برای مشخص کردن زمان دقیق گفتن میتوان از قیدهای زمانی استفاده کرد، مانند: "دیروز گفت"، "چند روز پیش گفت".
نقل قول مستقیم: وقتی بخواهیم سخنی را به صورت مستقیم نقل کنیم، از علامت نقل قول استفاده میکنیم: "او گفت: «من میآیم»."
نقل قول غیرمستقیم: در این حالت، معمولاً نیازی به علامت نقل قول نیست و میتوان جمله را به صورت غیرمستقیم بیان کرد: "او گفت که میآید."
تفاوتهای معنایی و کاربردی: ممکن است در برخی جملات به کلمه "گفت" معانی متفاوتی نسبت به دیگر افعال انتقال سخن، مانند "بیان کرد"، "اظهار کرد" و "عنوان کرد"، داده شود. بنابراین، انتخاب کلمه مناسب بر اساس بافت جمله مهم است.
توجه به بافت و لحن: بسته به بافت و نوع گفتوگو، ممکن است استفاده از کلمه "گفت" به تنهایی یا همراه با صفات توصیفی مانند "محکم گفت"، "آرام گفت"، یا "جدی گفت" معنادارتر باشد.
با رعایت این نکات میتوان به درستی از کلمه "گفت" در جملات فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او گفت که به زودی به سفر خواهد رفت.
معلم گفت که همه باید تمرینهای خود را انجام دهند.
مادر هر روز صبح به من گفت که صبحانه بخورم.
واژگان مترادف و متضاد
واژگان مرتبط: گفتن، سخن گفتن، بیان کردن، حرف زدن، صحبت کردن، اظهار داشتن، تعریف کردن، نقل کردن، فاش کردن، تشخیص دادن، ادا کردن، بزبان اوردن، استشهاد کردن، احضار کردن، اعلام کردن، اظهار کردن، اعلان کردن، شناساندن، بر زبان اوردن، دارای زبانه کردن، مطلبی را رساندن، محرم ساختن، تمرین کردن، تکرار کردن، جوشیدن، قلقل زدن، حباب براوردن، خروشیدن، جوشاندن، ذکر کردن، اتخاذ سند کردن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن، رعایت کردن، مشاهده کردن، نظاره کردن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، اطلاع دادن، اگاه کردن، خبرچینی کردن، اگاهی دادن، مستحضر داشتن