license
98
1667
100
معنی کلمه ماندن معنی واژه ماندن
معنی:
1- اقامت گزيدن، ماندگار شدن، مقيم شدن
2- توقف كردن، درنگ كردن
3- درجا زدن
4- خسته شدن، فرسوده شدن، كوفته شدن
5- انتظار كشيدن، منتظرشدن
6- زنده ماندن، زيستن، عمر كردن
7- شبيه بودن، شباهت داشتن، مانستن
8- بيتوته كردن
9- دوام آورانگلیسی stay, remain, be, stand, settle, subsist, hang up, lie, abide, stallعربی إقامة، توقف، إيقاف، تعليق، إرجاء، مقام مزار، حبل الدعم، سلسلة، احتمال، قدرة على الإحتمال، وقف تنفيذ، بقي، سكن، مكث، انتظر، أقام، أوقف، ثبت، ثبت بحبل، نزل في فندق، أنهى السباق، صد، عطل، هدأ، أهدأ، واصل، يقضيمرتبط باقی ماندن، توقف کردن، نگاه داشتن، باز داشتن، اقامت کردن، بودن، شدن، زیستن، وجود داشتن، امر فعل بودن، ایستادن، تحمل کردن، قرار گرفتن، ایست کردن، ته نشین شدن، مستقر شدن، تصفیه کردن، مقیم شدن، مستقر ساختن، زیست کردن، گذران کردن، خوراک دادن، در حال معلق ماندن، زنگ زدن، به صحبت تلفنی خاتمه دادن، دروغ گفتن، دراز کشیدن، خوابیدن، سخن نادرست گفتن، ایستادگی کردن، پایدارماندن، ساکن شدن، منتظر شدن، به اخور بستن، از حرکت بازداشتن، قصور ورزیدن، دور سرگرداندن، طفره زدن
ترکیب:
(مصدر لازم) [پهلوی: mandan] ‹مانیدن›
مختصات:
(دَ) [ په . ]
آواشناسی:
منبع:
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد:
145
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
stay | remain , be , stand , settle , subsist , hang up , lie , abide , stall
عربی
إقامة | توقف , إيقاف , تعليق , إرجاء , مقام مزار , حبل الدعم , سلسلة , احتمال , قدرة على الإحتمال , وقف تنفيذ , بقي , سكن , مكث , انتظر , أقام , أوقف , ثبت , ثبت بحبل , نزل في فندق , أنهى السباق , صد , عطل , هدأ , أهدأ , واصل , يقضي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "ماندن" به عنوان یک فعل در زبان فارسی دارای قاعدههای خاصی است. در ادامه به برخی از نکات مربوط به قواعد فارسی و نگارشی این کلمه اشاره میکنم:
صرف فعل : "ماندن" فعل است و میتواند در زمانهای مختلف صرف شود. به عنوان مثال:
زمان حال: میمانم، میمانی، میماند
زمان گذشته: ماندم، ماندی، ماند
استفاده در جملات : معمولاً "ماندن" به معنای باقی ماندن در یک مکان یا وضعیتی است. مثلاً:
میخواهم در خانه بمانم.
او در تهران ماند.
ترکیبها : این کلمه میتواند به عنوان بخشهایی از ترکیبهای مختلف استفاده شود:
ماندن در (مکانی)
ماندن برای (مدت مشخصی)
نکات نگارشی : در نوشتار باید به فواصل و نشانههای نگارشی دقت شود. مثلاً در جملات، از ویرگول و نقطه به درستی استفاده کنید.
تفاوتهای معنایی : بسته به لازم و متعدی بودن فعل، ممکن است به جملات معناهای مختلف بدهد:
لازم: "او در جشن ماند."
متعدی: "او مرا در مشکلات گذاشت و خودش ماند."
در نهایت، استفاده صحیح و به جای کلمه "ماندن" به جلوگیری از ابهام و اختلاط معنا کمک میکند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او تصمیم گرفت که در خانه بماند تا از باران بیرون نرود.
ماندن در کنار خانواده در زمانهای سخت به او آرامش میدهد.
برای موفقیت در درسها، باید روی مطالعه ماندن و تمرکز بیشتری داشته باشی.
واژگان مترادف و متضاد واژگان مرتبط: باقی ماندن، توقف کردن، نگاه داشتن، باز داشتن، اقامت کردن، بودن، شدن، زیستن، وجود داشتن، امر فعل بودن، ایستادن، تحمل کردن، قرار گرفتن، ایست کردن، ته نشین شدن، مستقر شدن، تصفیه کردن، مقیم شدن، مستقر ساختن، زیست کردن، گذران کردن، خوراک دادن، در حال معلق ماندن، زنگ زدن، به صحبت تلفنی خاتمه دادن، دروغ گفتن، دراز کشیدن، خوابیدن، سخن نادرست گفتن، ایستادگی کردن، پایدارماندن، ساکن شدن، منتظر شدن، به اخور بستن، از حرکت بازداشتن، قصور ورزیدن، دور سرگرداندن، طفره زدن