بازجو
licenseمعنی کلمه بازجو
معنی واژه بازجو
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(اسم، صفت فاعلی)
مختصات:
(اِمر.)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
bAzju
منبع:
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد:
19
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
interrogator
ترکی
sorgulayıcı
فرانسوی
interrogateur
آلمانی
vernehmer
اسپانیایی
interrogador
ایتالیایی
interrogatorio
عربی
المحقق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "بازجو" در زبان فارسی به معنای فردی است که در فرآیند تحقیق و بازجویی از متهمان یا شاهدها سؤال میکند. برای نگارش و استفاده صحیح از این کلمه، میتوان به چند نکته توجه کرد:
-
نوشتار صحیح: کلمه "بازجو" به یک شکل نوشته میشود و هیچگونه تغییر یا تحول در آن در نگارش رسمی وجود ندارد.
-
تلفظ: این کلمه به صورت "بازجو" تلفظ میشود و تأکید بر بخش اول آن میباشد.
-
قیدهای دستوری:
- جمع: شکل جمع این کلمه "بازجوان" است.
- صفات: میتوان از صفات مختلف برای توصیف بازجو استفاده کرد، مثلاً "بازجوی حرفهای" یا "بازجوی دقیق".
-
استفاده در جملات: این کلمه معمولاً در جملات رسمی و قانونی به کار میرود. مثلاً:
- "بازجو از متهم سؤال کرد."
- "بازجویی توسط یک بازجوی مجرب انجام شد."
- اجتناب از اختصارات: در نگارش رسمی، از اختصارات و زبان غیررسمی پرهیز کنید. مثلاً به جای "بازجو" نمیتوان از اختصاری مانند "ب.ج" استفاده کرد.
با رعایت این نکات، میتوان به نگاشتی صحیح و مناسب از کلمه "بازجو" دست یافت.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بازجو" در جمله آوردهام:
- بازجو به دقت به سوالات متهم گوش میداد و تلاش میکرد تا حقیقت را کشف کند.
- بعد از ساعتها بازجویی، بازجو متوجه شد که شهادت شاهدان تناقضهایی دارد.
- در جلسهی بازجویی، بازجو سعی کرد تا آرامش خود را حفظ کند و به صورت منطقی با متهم صحبت کند.
- رفتار مهربانانهی بازجو باعث شد که متهم راحتتر با او ارتباط برقرار کند.
- بازجو از متهم خواست که جزئیات بیشتری دربارهی شب حادثه ارائه دهد تا شفافسازی بیشتری صورت گیرد.
امیدوارم این جملات مفید باشند!
