define |

تعریف کردن

معنی: 1- شناساندن، معرفي كردن
2- بيان كردن، گفتن، نقل كردن، حكايت كردن
3- توصيف كردن، توضيحدادن، شرحگفتن، وصف كردن
4- آفرين گفتن، تمجيد كردن، ستودن

... ادامه

1432 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: واژگان مترادف و متضاد

معادل ابجد: 1034

شمارگان هجا:

دیگر زبان ها

انگلیسی

define | tell , describe , praise , emblazon , unreel , re-count

عربی

عرف | حدد , عين , وضح , ظهر , تعرف

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تعریف کردن" در زبان فارسی به معنای توضیح و روشنی بخشیدن به یک مفهوم، شیء یا موضوع خاص است. در نوشتار فارسی، استفاده از این کلمه و نحوه ساخت جملات مرتبط با آن نیاز به رعایت چند قاعده دارد:

جایگاه فعل: فعل "تعریف کردن" معمولاً در جملات به عنوان فعل اصلی استفاده می‌شود و باید به ساختار زمان و فاعل مرتبط با آن توجه کرد.
- مثال: "او می‌خواهد مفهوم عدالت را تعریف کند."
فعل‌های کمکی: اگر جملات به آینده، گذشته یا حال اشاره دارند، ممکن است به فعل‌های کمکی نیاز باشد.
- مثال: "من امروز در جلسه‌ای درباره تعاریف فلسفی صحبت کردم."
استفاده از مفعول: معمولاً "تعریف کردن" به یک مفعول نیاز دارد که نشان‌دهنده آن چیزی باشد که تعریف می‌شود.
- مثال: "او درباره عشق تعریف کرد."
حالات مختلف کلمه: "تعریف" به عنوان اسم نیز می‌تواند به کار رود و در این حالت به مفهوم توضیح یا تبیین اشاره دارد.
- مثال: "تعریف علم می‌تواند متفاوت باشد."
توجه به واژه‌های هم خانواده: واژه‎های مربوط به "تعریف" مانند "تعریف‌پذیر" یا "تعریف‌کننده" نیز باید به درستی در جملات به کار روند.
نگارش صحیح: در تایپ یا نوشتن باید از نشانه‌های نگارشی مانند ویرگول و نقطه به درستی استفاده شود تا جمله‌ها واضح و قابل فهم باشند.

با رعایت این نکات، می‌توان به درستی از کلمه "تعریف کردن" و دیگر اشکال آن در نوشته‌های فارسی استفاده کرد.

واژگان مرتبط: مشخص کردن، معین کردن، تعیین کردن، معنی کردن، معلوم کردن، بیان کردن، نقل کردن، فاش کردن، تشخیص دادن، توصیف کردن، شرح دادن، وصف کردن، ستایش کردن، تمجید کردن، لاف زدن، چاپلوسی کردن، بانشانهای نجابت خانوادگی اراستن، واچر خاندن، از قرقره باز کردن، باز گفتن، برشمردن، یکایک گفتن

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول