جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

jostan
find  |

جستن

معنی: پژوهيدن، تجسس كردن، تفتيش كردن، تفحص كردن، جستجو كردن، طلب كردن
512 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی)
مختصات: (جَ تَ) (مص م .)
آواشناسی:
منبع: واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد: 513
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
find | leap , jump , hip , scoot , see
ترکی
aramak
فرانسوی
recherche
آلمانی
suchen
اسپانیایی
buscar
ایتالیایی
ricerca
عربی
اكتشاف | اللقية , وجد , اكتشف , وجد نفسه , تحرى , حكم , أدان , بلغ , أصدر حكما , يجد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "جستن" یک فعل در زبان فارسی است و به معنای "یافتن"، "دنبال کردن" و "جستجو کردن" استفاده می‌شود. در زیر به چند نکته نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. صرف فعل: "جستن" یکی از افعال بی‌قاعده است و در صرف آن باید دقت شود. به عنوان مثال:

    • من جستم (گذشته)
    • تو جستی (گذشته)
    • او جست (گذشته)
    • ما جستیم (گذشته)
    • شما جستید (گذشته)
  2. نحو: "جستن" می‌تواند با مفعول همراه باشد. به عنوان مثال:

    • من کتاب را جستم.
    • او گنج را جستجو می‌کند.
  3. استفاده در جملات: این فعل می‌تواند در جملات مختلف به کار رود. به مثال‌های زیر دقت کنید:

    • او در باغ به جستن میوه‌ها مشغول بود.
    • در این کتاب، روش‌های جستن اطلاعات علمی توضیح داده شده است.
  4. ترکیب‌ها: این کلمه می‌تواند در ترکیب‌های مختلف نیز به کار رود. مانند "جستجوی اطلاعات" یا "جستجوی گنج".

  5. قواعد نگارشی: در نوشتار، از نشانه‌های نگارشی مناسب در کنار این کلمه استفاده کنید. به عنوان مثال:
    • او به دنبال گنج بود و به جستن آن پرداخت.

این نکات می‌توانند به فهم بهتر و صحیح‌تر استفاده از کلمه "جستن" در زبان فارسی کمک کنند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او در تلاش است تا بهترین راه‌ها را برای جستن حقیقت پیدا کند.
  2. پس از چند ساعت جستن در جنگل، بالاخره گنجینه‌ای را که دنبال آن بود، یافت.
  3. بچه‌ها با شوق و ذوق در حیاط شروع به جستن و بازی کردند.

واژگان مرتبط: یافتن، پیدا کردن، کشف کردن، تشخیص دادن، دویدن، خیز زدن، جفت زدن، پریدن، جهش ناگهانی کردن، وفق دادن، پراندن، مختل کردن، لی لی کردن، لیز خوردن، سرعت داشتن، ناگهان سرخوردن، بسرعت و مثل تیر شهاب رفتن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری