اتفاق
licenseمعنی کلمه اتفاق
معنی واژه اتفاق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ائتلاف، اتحاد، وحدت، همآوازي، همدستي، همدلي، همزباني، همسخني، يكدلي 2- پيشامد، تصادف، تصادم، حادثه، رخداد، رويداد، سانحه، سرگذشت، عارضه، واقعه، وقوع 3- اجماع 4- تراضي، سازواري، | ||
متضاد | 1- اختلاف، نفاق | ||
انگلیسی | happening, event, accident, occurrence, case, fluke, happenstance, unison, accidentalism, confederacy, confederation, federation, fortuity, hazard, joinder | ||
عربی | حدوث، حدث، حادث، حادثة، صدفة، يحدث | ||
ترکی | olay | ||
فرانسوی | Événement | ||
آلمانی | ereignis | ||
اسپانیایی | sucediendo | ||
ایتالیایی | sta accadendo | ||
مرتبط | پا، روی داد، پیش امد، واقعه ناگوار، مورد، پرونده، حالت، محفظه، قضیه، خار، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، روی داد شانسی، وقایع اتفاقی، یک صدایی، هم صدایی، هماوایی، هم اهنگی، پیش امد گرایی، اتفاقی، تصادف گرایی، فلسفه عرضی، اتحادیه، هم پیمانی، پیوند، هم عهدی، معاهده، فدراسیون، اقبال، قضا و قدر، شانس، خطر، مخاطره، قمار، پیوستگی، الحاق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اتفاق" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است و از نظر نگارشی نیز باید به چند نکته توجه کرد:
با رعایت این نکات میتوان به درستی و به صورت مناسب از کلمه "اتفاق" در زبان فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | اتفاق | ||
معادل ابجد | 582 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'ettefāq | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (اِ تِّ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'ettefAq | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی اتفاق | ||
پخش صوت |
پیش آمد - پیامد - بختامد - پیشامد - همکاری - رخداد - رویداد - همدلی - همسویی کلمه "اتفاق" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است و از نظر نگارشی نیز باید به چند نکته توجه کرد: معنی و استفاده: قواعد نگارشی: نحو و ساختار جملات: با رعایت این نکات میتوان به درستی و به صورت مناسب از کلمه "اتفاق" در زبان فارسی استفاده کرد.
1- ائتلاف، اتحاد، وحدت، همآوازي، همدستي، همدلي، همزباني، همسخني، يكدلي
2- پيشامد، تصادف، تصادم، حادثه، رخداد، رويداد، سانحه، سرگذشت، عارضه، واقعه، وقوع
3- اجماع
4- تراضي، سازواري،
1- اختلاف، نفاق
happening, event, accident, occurrence, case, fluke, happenstance, unison, accidentalism, confederacy, confederation, federation, fortuity, hazard, joinder
حدوث، حدث، حادث، حادثة، صدفة، يحدث
olay
Événement
ereignis
sucediendo
sta accadendo
پا، روی داد، پیش امد، واقعه ناگوار، مورد، پرونده، حالت، محفظه، قضیه، خار، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، روی داد شانسی، وقایع اتفاقی، یک صدایی، هم صدایی، هماوایی، هم اهنگی، پیش امد گرایی، اتفاقی، تصادف گرایی، فلسفه عرضی، اتحادیه، هم پیمانی، پیوند، هم عهدی، معاهده، فدراسیون، اقبال، قضا و قدر، شانس، خطر، مخاطره، قمار، پیوستگی، الحاق