ناشی
licenseمعنی کلمه ناشی
معنی واژه ناشی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بي تجربه، تازه كار، كم تجربه، ناآزموده، نامجرب 2- دراثر، متاثر، منتج | ||
متضاد | 1- آزموده | ||
انگلیسی | emergent, awkward, amateurish, ill, dilettante, gauche, jackleg, laity, maladroit, muff, rube, sequent, left-handed, caused | ||
عربی | طارئ | ||
ترکی | neden oldu | ||
فرانسوی | causé | ||
آلمانی | verursacht | ||
اسپانیایی | causado | ||
ایتالیایی | causato | ||
مرتبط | مبرم، بیرون اینده، براینده، اثرات ناشیه، بی دست و پا، زشت، غیر استادانه، بی لطافت، خامکار، اماتوروار، بیمار، بد، مریض، سوء، ناخوش، غیر حرفه، چپ دست، خام دست، موقتی، نا درست، بی مهارت، ناهنجار، پیرو، تابع، پی در پی، واقع در سمت چپ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ناشی" در زبان فارسی به معنای کسی است که در یک حوزه یا فعالیت خاص تجربه و مهارت کافی ندارد. به طور کلی، این کلمه میتواند به انواع موارد و در زمینههای مختلف استفاده شود. قواعد و نکات نگارشی:
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "ناشی" به درستی در نوشتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | ناشی | ||
معادل ابجد | 361 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | nāši | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: ناشئ] | ||
مختصات | (اِفا.) | ||
آواشناسی | nASi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی ناشی | ||
پخش صوت |
تازه کار - نیازموده - برآمده کلمه "ناشی" در زبان فارسی به معنای کسی است که در یک حوزه یا فعالیت خاص تجربه و مهارت کافی ندارد. به طور کلی، این کلمه میتواند به انواع موارد و در زمینههای مختلف استفاده شود. نقطهگذاری: در متونی که شامل کلمه "ناشی" است، باید به قوانین نقطهگذاری دقت شود. برای مثال، اگر این کلمه در انتهای جمله باشد، باید با نقطه یا علامت مناسب همراه شود. استفاده صحیح در جملات: معمولاً به طور توصیفی از این کلمه استفاده میشود. مثلاً: "او در ورزش ناشی است." یا "تجربهاش در این کار ناشی از کمکاریاش در گذشته است." قید و صفت: "ناشی" میتواند به عنوان صفت به کار رود. باید دقت شود که با توجه به جنس و تعداد اسم، فرمهای مناسب آن استفاده شود. مثلاً: "ناشی از خود" به معنی "کسی که ناشی است" و در جمع ممکن است به "ناشیها" تبدیل شود. نحوهی نوشتار: این کلمه به صورت "ناشی" نوشته میشود و به هیچ عنوان نباید با حروف یا علائم اضافی همراه باشد. با رعایت این نکات میتوان از کلمه "ناشی" به درستی در نوشتار فارسی استفاده کرد.
1- بي تجربه، تازه كار، كم تجربه، ناآزموده، نامجرب
2- دراثر، متاثر، منتج
1- آزموده
emergent, awkward, amateurish, ill, dilettante, gauche, jackleg, laity, maladroit, muff, rube, sequent, left-handed, caused
طارئ
neden oldu
causé
verursacht
causado
causato
مبرم، بیرون اینده، براینده، اثرات ناشیه، بی دست و پا، زشت، غیر استادانه، بی لطافت، خامکار، اماتوروار، بیمار، بد، مریض، سوء، ناخوش، غیر حرفه، چپ دست، خام دست، موقتی، نا درست، بی مهارت، ناهنجار، پیرو، تابع، پی در پی، واقع در سمت چپقواعد و نکات نگارشی: