مزاج
licenseمعنی کلمه مزاج
معنی واژه مزاج
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آميزش، اختلاط 2- آميختن، آميخته شدن 3- خلق، سرشت، طبع، طبيعت، نهاد 4- وضعيت سلامتي 5- طينت، سرشت، خميره، طبع 6- وضعيت، حالت 7- روال، شيوه 8- خلق وخو، رفتار | ||
انگلیسی | temperament, mood, health, temper, disposition, blood, condition of health, kidney, organism, posture, moody | ||
عربی | مزاج، طبع، حساسية بالغة، تلطيف | ||
ترکی | mizaç | ||
فرانسوی | tempérament | ||
آلمانی | temperament | ||
اسپانیایی | temperamento | ||
ایتالیایی | temperamento | ||
مرتبط | خو، خوی، فطرت، خونگرمی، حال، حوصله، وجه، مشرب، سلامت، سلامتی، تندرستی، بهبودی، قلق، خیم، وضع، خواست، تمایل، خون، نژاد، نسبت، نیرو، کلیه، گرده، قلوه، نوع، اندامگان، ترکیب موجود زنده، پز، چگونگی، طرز ایستادن یا قرار گرفتن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مزاج" در فارسی به معنای حالت و disposition ارگانها و سیستمهای بدن است و همچنین میتواند به معنای ترکیب مزاجهای چهارگانه (صفرا، سودا، بلغم و خون) باشد. در نگارش این کلمه و در استفاده از آن، توجه به چند نکته مهم است:
با رعایت این نکات، میتوانید به طور صحیح و مؤثر از کلمه "مزاج" در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | مزاج | ||
معادل ابجد | 51 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | me(a)zāj | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: مِزاج، جمع: امزجَة] | ||
مختصات | (مِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | mazAj | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی مزاج | ||
پخش صوت |
سرشت - نهاد - آمیزه - آمیغ کلمه "مزاج" در فارسی به معنای حالت و disposition ارگانها و سیستمهای بدن است و همچنین میتواند به معنای ترکیب مزاجهای چهارگانه (صفرا، سودا، بلغم و خون) باشد. در نگارش این کلمه و در استفاده از آن، توجه به چند نکته مهم است: نگارش صحیح: کلمه "مزاج" باید به همین شکل نوشته شود و از نوشتن آن به صورتهایی مانند "مزاژ" یا "مزاجی" پرهیز شود. زبان محاوره و نوشتار: در زبان محاوره ممکن است افراد از این واژه در معانی مختلف استفاده کنند، ولی در نوشتار رسمی باید به معانی دقیق و علمی آن پایبند بود. قید و شرطها: زمانی که از "مزاج" صحبت میشود، بهتر است بجای استفاده از جملات مبهم، جملات واضح و واضحتری بسازیم. به عنوان مثال: "مزاج من سرد و خشک است" به جای "مزاج من اینطور است." استفاده در جملات: این کلمه میتواند در جملات مختلف استفاده شود. مثلاً: با رعایت این نکات، میتوانید به طور صحیح و مؤثر از کلمه "مزاج" در نوشتار خود استفاده کنید.
1- آميزش، اختلاط
2- آميختن، آميخته شدن
3- خلق، سرشت، طبع، طبيعت، نهاد
4- وضعيت سلامتي
5- طينت، سرشت، خميره، طبع
6- وضعيت، حالت
7- روال، شيوه
8- خلق وخو، رفتار
temperament, mood, health, temper, disposition, blood, condition of health, kidney, organism, posture, moody
مزاج، طبع، حساسية بالغة، تلطيف
mizaç
tempérament
temperament
temperamento
temperamento
خو، خوی، فطرت، خونگرمی، حال، حوصله، وجه، مشرب، سلامت، سلامتی، تندرستی، بهبودی، قلق، خیم، وضع، خواست، تمایل، خون، نژاد، نسبت، نیرو، کلیه، گرده، قلوه، نوع، اندامگان، ترکیب موجود زنده، پز، چگونگی، طرز ایستادن یا قرار گرفتن