ابتدایی ترین
license
98
1667
100
معنی کلمه ابتدایی ترین
معنی واژه ابتدایی ترین
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | elementary, primary, initial, preliminary, rudimentary, abecedarian, infantile, the most basic | ||
عربی | ابتدائي، أولي، بسيط، أحادي، عناصري | ||
مرتبط | ابتدایی، مقدماتی، اصلی، اولیه، عمده، نخستین، اول، اولین، بدوی، اغازی، آستانی، ناقص، مبادی، بچگانه، مربوط بدوران کودکی | ||
واژه | ابتدایی ترین | ||
معادل ابجد | 1088 | ||
تعداد حروف | 11 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی ابتدایی ترین | ||
پخش صوت |
ساده ترین - نخستین
elementary, primary, initial, preliminary, rudimentary, abecedarian, infantile, the most basic
ابتدائي، أولي، بسيط، أحادي، عناصري
ابتدایی، مقدماتی، اصلی، اولیه، عمده، نخستین، اول، اولین، بدوی، اغازی، آستانی، ناقص، مبادی، بچگانه، مربوط بدوران کودکی