کشف
license
98
1667
100
معنی کلمه کشف
معنی واژه کشف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انكشاف 2- شهود 3- پيدا كردن، يافتن | ||
انگلیسی | discovery, detection, finding, intuition, treasure trove, demodulation, overture | ||
عربی | اكتشاف، المكتشف، ما يكتشف | ||
مرتبط | اکتشاف، یابنده، پی بری، ردیابی، بازرسی، بازیابی، بروز، حکم، یافت، افزار، بینش، بصیرت، درک مستقیم، فراست، گنج، خزانه، دفینه، کشف رمز، تحمیل زدایی، پیش در امد، افشاء، اغاز عمل | ||
واژه | کشف | ||
معادل ابجد | 400 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [kašaf] | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (کَ شَ) (اِ.) | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی کشف | ||
پخش صوت |
پیداکردن - پی بردن - آشکارساختن - هویدا کردن - پی برد - یافته - نویابی - یابش - یافتن
1- انكشاف
2- شهود
3- پيدا كردن، يافتن
discovery, detection, finding, intuition, treasure trove, demodulation, overture
اكتشاف، المكتشف، ما يكتشف
اکتشاف، یابنده، پی بری، ردیابی، بازرسی، بازیابی، بروز، حکم، یافت، افزار، بینش، بصیرت، درک مستقیم، فراست، گنج، خزانه، دفینه، کشف رمز، تحمیل زدایی، پیش در امد، افشاء، اغاز عمل