اشتغال
licenseمعنی کلمه اشتغال
معنی واژه اشتغال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- حرفهكار، شغل، كسب، مشغله 2- سرگرمي، گرفتاري، مشغوليت | ||
انگلیسی | engagement, occupation, office, busyness, employment | ||
عربی | خطوبة، ارتباط، اشتباك، عمل، تعهد، معركة، موعد، خطبة خطوبة، تعشق، عقد | ||
ترکی | iş | ||
فرانسوی | emploi | ||
آلمانی | anstellung | ||
اسپانیایی | empleo | ||
ایتالیایی | occupazione | ||
مرتبط | نامزدی، عهده، سرگرمی، اشغال، حرفه، تصرف، پیشه، دفتر، اداره، کار، مقام، دفتر کار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اشتغال" در زبان فارسی به معنی مشغول بودن به کار یا فعالیت است و به ویژه در زمینههایی مانند بازار کار و فعالیتهای اقتصادی استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "اشتغال" در متون و گفتوگوهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | اشتغال | ||
معادل ابجد | 1732 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'ešteqāl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | 'eSteqAl | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی اشتغال | ||
پخش صوت |
کارگماری - سرگرمی - کار کلمه "اشتغال" در زبان فارسی به معنی مشغول بودن به کار یا فعالیت است و به ویژه در زمینههایی مانند بازار کار و فعالیتهای اقتصادی استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد: نوشتار صحیح: کلمه "اشتغال" به همین شکل نوشته میشود و نیازی به تغییر یا ویرایش ندارد. تلفظ: این کلمه به صورت "eshteghāl" تلفظ میشود. مشتقات: از "اشتغال" مشتقات و فرمهای مختلفی وجود دارد، مانند "اشتغالی" (وابسته به اشتغال) و "اشتغالات" (خصوصیاتی که به اشتغال مربوط است). استفاده در جملات: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "اشتغال" در متون و گفتوگوهای خود استفاده کنید.
1- حرفهكار، شغل، كسب، مشغله
2- سرگرمي، گرفتاري، مشغوليت
engagement, occupation, office, busyness, employment
خطوبة، ارتباط، اشتباك، عمل، تعهد، معركة، موعد، خطبة خطوبة، تعشق، عقد
iş
emploi
anstellung
empleo
occupazione
نامزدی، عهده، سرگرمی، اشغال، حرفه، تصرف، پیشه، دفتر، اداره، کار، مقام، دفتر کار