تاریخ
license
98
1667
100
معنی کلمه تاریخ
معنی واژه تاریخ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تاريخچه، تذكره، سرگذشت، وقايع 2- خداينامه، شاهنامه، سيرالملوك 3- سابقه 4- زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع 5- كتاب رويدادهاي گذشته، تاريخنامه 6- تقويم، گاهشماري 7- دانش ثبت، بررسي وتجزيه وتحليل وقايع | ||
انگلیسی | date, history, era | ||
عربی | تاريخ، موعد، عصر، بلح، تمر، عهد، بقاء، عجوة، ديمومة مدة، أرخ، حدد تاريخ، حدد موعد، سجل تاريخ، ضرب موعدا | ||
ترکی | tarih | ||
فرانسوی | date | ||
آلمانی | datum | ||
اسپانیایی | fecha | ||
ایتالیایی | data | ||
مرتبط | خرما، ملاقات، نخل، درخت خرما، تاریخچه، پیشینه، بیمارنامه، دوران، عصر، دوره، عهد، اغاز تاریخ | ||
واژه | تاریخ | ||
معادل ابجد | 1211 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tārix | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: تٲریخ، جمع: تَواریخ] | ||
مختصات | (مص م .) | ||
آواشناسی | tArix | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی تاریخ | ||
پخش صوت |
کارنامه گذشتگان - کهن نگاری - هنگامه
1- تاريخچه، تذكره، سرگذشت، وقايع
2- خداينامه، شاهنامه، سيرالملوك
3- سابقه
4- زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع
5- كتاب رويدادهاي گذشته، تاريخنامه
6- تقويم، گاهشماري
7- دانش ثبت، بررسي وتجزيه وتحليل وقايع
date, history, era
تاريخ، موعد، عصر، بلح، تمر، عهد، بقاء، عجوة، ديمومة مدة، أرخ، حدد تاريخ، حدد موعد، سجل تاريخ، ضرب موعدا
tarih
date
datum
fecha
data
خرما، ملاقات، نخل، درخت خرما، تاریخچه، پیشینه، بیمارنامه، دوران، عصر، دوره، عهد، اغاز تاریخ