قید
licenseمعنی کلمه قید
معنی واژه قید
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اسارت، حبس، گرفتاري 2- بست، گيره، 3- ، بند، ريسمان 4- حباله، طوق 5- محدوديت 6- مخمصه 7- 8- اعلام، ذمر آوند 9- شرط، عهد 10- اندازه، مقدار | ||
انگلیسی | constraint, stipulation, qualification, reservation, rocker, bond, proviso, provision, tie, modality, encumbrance, clog, shackle, fetter, assurance, bridle, care for, hamper, manacle, trouble, adverb | ||
عربی | قيود، إكراه، تقييد، اضطرار، كبح العواطف، حبس، ارتباك، قيد | ||
ترکی | zarf | ||
فرانسوی | adverbe | ||
آلمانی | adverb | ||
اسپانیایی | adverbio | ||
ایتالیایی | avverbio | ||
مرتبط | محدودیت، اجبار، اضطرار، توقیف، فشار، شرط ضمن عقد، تصریح، قرارداد، قرار، صلاحیت، شرایط، توصیف، وضعیت، ذخیره، کتمان، تقیه، احتیاط، چوب زیر گهواره، روروک، صندلی گهوارهای، غلتانک، کفش یخ بازی، اوراق قرضه، رابطه، پیوستگی، ضمانت، زنجیر، جمله شرطی، تهیه، ماده، تدارک، کراوات، گره، ربط، چگونگی، کیفیت، ماهیت، عرضیت، مانع، بار، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، کنده، کلوخه، ترمز، پا بند، غل، دست بند، بخو، تضمین، اطمینان، بیمه، تعهد، افسار، پالهنگ، دهانه، مهار، عنان، زحمت، سختی، مزاحمت، ازار، خارش | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) قید (Adverb) یکی از اجزای جمله در زبان فارسی است که برای توصیف فعل، صفت، یا قید دیگری به کار میرود. قیدها میتوانند اطلاعاتی درباره زمان، مکان، حالت، مقدار، یا تکرار فعل ارائه دهند. برای استفاده صحیح از قیدها در نوشتار فارسی، توجه به نکات زیر ضروری است:
با رعایت این نکات، میتوانید به بهترین شکل از قیدها در جملات و متون فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | قید | ||
معادل ابجد | 114 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qeyd | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: قَید، جمع: قُیُود و اَقیاد] | ||
مختصات | (ق ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | qeyd | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی قید | ||
پخش صوت |
بند - بست - بندواژه - سانواژه قید (Adverb) یکی از اجزای جمله در زبان فارسی است که برای توصیف فعل، صفت، یا قید دیگری به کار میرود. قیدها میتوانند اطلاعاتی درباره زمان، مکان، حالت، مقدار، یا تکرار فعل ارائه دهند. برای استفاده صحیح از قیدها در نوشتار فارسی، توجه به نکات زیر ضروری است: انواع قیدها: جایگاه قید در جمله: قیدهای توصیفی: گاهی قیدها به فعل یا صفت اضافه میشوند تا ویژگی یا حالت خاصی را بیان کنند، مانند "او خوب میخواند". تلفیق قید و صفات: قید میتواند حکم صفت را برای فعل داشته باشد، اما باید دقت کرد که اشتباه نگارشی به وجود نیاید. برای نمونه، در جمله "این کار بد خوب انجام شد"، "بد" و "خوب" قیدند و به یکدیگر وابسته نیستند. با رعایت این نکات، میتوانید به بهترین شکل از قیدها در جملات و متون فارسی استفاده کنید.
1- اسارت، حبس، گرفتاري
2- بست، گيره،
3- ، بند، ريسمان
4- حباله، طوق
5- محدوديت
6- مخمصه
7-
8- اعلام، ذمر آوند
9- شرط، عهد
10- اندازه، مقدار
constraint, stipulation, qualification, reservation, rocker, bond, proviso, provision, tie, modality, encumbrance, clog, shackle, fetter, assurance, bridle, care for, hamper, manacle, trouble, adverb
قيود، إكراه، تقييد، اضطرار، كبح العواطف، حبس، ارتباك، قيد
zarf
adverbe
adverb
adverbio
avverbio
محدودیت، اجبار، اضطرار، توقیف، فشار، شرط ضمن عقد، تصریح، قرارداد، قرار، صلاحیت، شرایط، توصیف، وضعیت، ذخیره، کتمان، تقیه، احتیاط، چوب زیر گهواره، روروک، صندلی گهوارهای، غلتانک، کفش یخ بازی، اوراق قرضه، رابطه، پیوستگی، ضمانت، زنجیر، جمله شرطی، تهیه، ماده، تدارک، کراوات، گره، ربط، چگونگی، کیفیت، ماهیت، عرضیت، مانع، بار، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، کنده، کلوخه، ترمز، پا بند، غل، دست بند، بخو، تضمین، اطمینان، بیمه، تعهد، افسار، پالهنگ، دهانه، مهار، عنان، زحمت، سختی، مزاحمت، ازار، خارش