عزل
licenseمعنی کلمه عزل
معنی واژه عزل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اخراج، انفصال، بركناري، خلع، منفصل | ||
متضاد | استخدام | ||
انگلیسی | dismissal, removal, deposal, discharge, following | ||
عربی | إقالة، طرد، صرف، حل، مغادرة، نبذ، الفصل | ||
ترکی | İşten çıkarılma | ||
فرانسوی | congédiement | ||
آلمانی | entlassung | ||
اسپانیایی | despido | ||
ایتالیایی | licenziamento | ||
مرتبط | اخراج، برکناری، مرخصی، برداشت، رفع، ازاله، خلع، تخلیه، ترشح، بده، انفصال | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عزل" در زبان فارسی به معنای برکناری یا لغو است و میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود، مانند عزل یک مقام یا عزل یک فرد از مسئولیت. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، برخی از نکات و قواعد زبانی و نگارشی وجود دارد که ذکر آنها مفید است:
این نکات میتواند به نگارش صحیح و مؤثر کلمه "عزل" در متنهای فارسی کمک کند. | ||
واژه | عزل | ||
معادل ابجد | 107 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'azl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (عَ زْ) [ ع . ] (مص م .) | ||
آواشناسی | 'azl | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی عزل | ||
پخش صوت |
برکناری - بیرون کردن - کنار گذاشتن - بیکار کردن کلمه "عزل" در زبان فارسی به معنای برکناری یا لغو است و میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود، مانند عزل یک مقام یا عزل یک فرد از مسئولیت. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، برخی از نکات و قواعد زبانی و نگارشی وجود دارد که ذکر آنها مفید است: نقطهگذاری: در جملات، باید به قاعدههای علامتگذاری توجه کرد. به عنوان مثال، اگر "عزل" در یک جمله به کار رود، پس از آن باید از نقطه، ویرگول یا سایر نشانهها به درستی استفاده شود. مثال: "او از مقام خود عزل شد، زیرا عملکردش رضایتبخش نبود." تطابق با فعل: هنگام استفاده از "عزل"، فعل و فاعل باید با یکدیگر از نظر زمان و نوع سازگاری داشته باشند. مثال: "رییس جمهور او را عزل کرد" (در زمان گذشته) یا "رییس جمهور او را عزل میکند" (در زمان حال). نقش کلمه در جمله: کلمه "عزل" میتواند به عنوان اسم به کار رود و یا در برخی ساختارها به عنوان فعل، به ویژه در حالتی که به صورت "عزل کردن" بیاید. مثال: "عزل او تأثیر زیادی بر سیاستهای آن نهاد داشت." مترادفها و antonym: آشنایی با مترادفها و ضدّهای این کلمه میتواند به درک بهتر آن کمک کند. مثلاً "عزل" ممکن است با "نصب" در تضاد باشد. این نکات میتواند به نگارش صحیح و مؤثر کلمه "عزل" در متنهای فارسی کمک کند.
اخراج، انفصال، بركناري، خلع، منفصل
استخدام
dismissal, removal, deposal, discharge, following
إقالة، طرد، صرف، حل، مغادرة، نبذ، الفصل
İşten çıkarılma
congédiement
entlassung
despido
licenziamento
اخراج، برکناری، مرخصی، برداشت، رفع، ازاله، خلع، تخلیه، ترشح، بده، انفصال