وجود
licenseمعنی کلمه وجود
معنی واژه وجود
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بود، هستي 2- نفس، هويت 3- عرضه، كارآيي، لياقت | ||
متضاد | عدم، فنا، نابودي، نيستي، نيست | ||
انگلیسی | existence,being,entity,essence,quality,gink,individuation,person,personality | ||
عربی | وجود | ||
ترکی | varoluş | ||
فرانسوی | existence | ||
آلمانی | existenz | ||
اسپانیایی | existencia | ||
ایتالیایی | esistenza | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "وجود" در فارسی به معنای "حضور" یا "وجود داشتن" است. در اینجا به برخی قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
به طور کلی، کلمه "وجود" یکی از واژههای کلیدی در زبان فارسی است و در متون ادبی، علمی و روزمره به وفور مورد استفاده قرار میگیرد. | ||
واژه | وجود | ||
معادل ابجد | 19 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | vojud | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (وُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | vojud | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی وجود | ||
پخش صوت |
هستی - هست - بودش - فرتاش - هستش کلمه "وجود" در فارسی به معنای "حضور" یا "وجود داشتن" است. در اینجا به برخی قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نحوه نوشتار: کلمه "وجود" به صورت صحیح به همین شکل نوشته میشود و هیچ گونه حروف اضافه یا ویرگول در آن نیاز نیست. جایگاه کلمه: "وجود" معمولاً در جملات به عنوان اسم به کار میرود و میتواند به عنوان فاعل، مفعول، یا مضافإلیه به کار رود. ترکیب با دیگر کلمات: "وجود" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شده و عبارات جدیدی بسازد. مثلاً: نحو: "وجود" معمولاً با فعلهای خاصی همراه میشود، مانند "داشتن"، "بودن" و "از بین رفتن". قیدها و صفتها: برای توصیف "وجود" میتوان از قیدها و صفات استفاده کرد. به طور کلی، کلمه "وجود" یکی از واژههای کلیدی در زبان فارسی است و در متون ادبی، علمی و روزمره به وفور مورد استفاده قرار میگیرد.
1- بود، هستي
2- نفس، هويت
3- عرضه، كارآيي، لياقت
عدم، فنا، نابودي، نيستي، نيست
existence,being,entity,essence,quality,gink,individuation,person,personality
وجود
varoluş
existence
existenz
existencia
esistenza