استراحت
licenseمعنی کلمه استراحت
معنی واژه استراحت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آرامش، آرميدن، آسايش، آسودن، تمدداعصاب، خوشي، راحت، فراغ، فراغت | ||
انگلیسی | rest, relaxation, respite, breather, repose, recumbency, surcease | ||
عربی | بقية، راحة، استراحة، الاستراحة، مسند، سكون، نوم، إجازة، رقاد، طمأنينة، متكأ، دعم، رويحة، معسكر الراحة، وقوف في منتصف بيت الشعر، بقي، توقف، أزال، استراح، استند، استجم، علق، علق الجلسات، طمأن، هدأ، علق آماله على | ||
ترکی | dinlenmek | ||
فرانسوی | repos | ||
آلمانی | ausruhen | ||
اسپانیایی | descansar | ||
ایتالیایی | riposo | ||
مرتبط | باقی، دیگران، باقی مانده، سایرین، تکیه، تمدد اعصاب، تخفیف، سستی، سست سازی، مهلت، فرجه، امان، تمدید مدت، مکی، سکون، ارامش، اسودگی، سامان، تمایل، پایان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «استراحت» یک اسم در زبان فارسی است که به معنی توقف، آرامش و استراحت کردن به کار میرود. در مورد قواعد استفاده و نگارشی این کلمه، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
این نکات به شما کمک میکند تا کلمه «استراحت» را به درستی در جملات و نوشتار خود به کار ببرید. | ||
واژه | استراحت | ||
معادل ابجد | 1070 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | 'esterāhat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: استراحة] | ||
مختصات | (اِ تِ) [ ع . استراحة ] | ||
آواشناسی | 'esterAhat | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی استراحت | ||
پخش صوت |
آرامش - آرمیدن - آسایش - آسودگی - آسودن کلمه «استراحت» یک اسم در زبان فارسی است که به معنی توقف، آرامش و استراحت کردن به کار میرود. در مورد قواعد استفاده و نگارشی این کلمه، میتوان به نکات زیر اشاره کرد: نوشتار صحیح: کلمه «استراحت» به همین صورت نوشته میشود و نیازی به تغيير یا نوشتار خاصی ندارد. نوع کلمه: «استراحت» یک اسم است و میتواند به عنوان اسم عام در جملات مختلف به کار رود. جملات مثال: قیدهای مرتبط: برای بیان زمان یا مقدار استراحت میتوانید از قیدهای مختلف مانند «کوتاه»، «بسیار»، «کافی» و ... استفاده کنید. قواعد نگارشی: این نکات به شما کمک میکند تا کلمه «استراحت» را به درستی در جملات و نوشتار خود به کار ببرید.
آرامش، آرميدن، آسايش، آسودن، تمدداعصاب، خوشي، راحت، فراغ، فراغت
rest, relaxation, respite, breather, repose, recumbency, surcease
بقية، راحة، استراحة، الاستراحة، مسند، سكون، نوم، إجازة، رقاد، طمأنينة، متكأ، دعم، رويحة، معسكر الراحة، وقوف في منتصف بيت الشعر، بقي، توقف، أزال، استراح، استند، استجم، علق، علق الجلسات، طمأن، هدأ، علق آماله على
dinlenmek
repos
ausruhen
descansar
riposo
باقی، دیگران، باقی مانده، سایرین، تکیه، تمدد اعصاب، تخفیف، سستی، سست سازی، مهلت، فرجه، امان، تمدید مدت، مکی، سکون، ارامش، اسودگی، سامان، تمایل، پایان