استراحت کردن
licenseمعنی کلمه استراحت کردن
معنی واژه استراحت کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | rest, lair, lie down, unbuckle, lie by, lie off, outstretch, retire, lie up | ||
عربی | بقية، راحة، استراحة، الاستراحة، مسند، سكون، نوم، إجازة، رقاد، طمأنينة، متكأ، دعم، رويحة، معسكر الراحة، وقوف في منتصف بيت الشعر، بقي، توقف، أزال، استراح، استند، استجم، علق، علق الجلسات، طمأن، هدأ، علق آماله على | ||
مرتبط | راحت کردن، اسودن، ارمیدن، تکیه دادن، متکی بودن به، گل الود کردن، بلانه پناه بردن، دراز کشیدن، تسامح کردن، از زیر کار شانه خالی کردن، سگک یا چفت و بست را باز کردن، غیر فعال باقی ماندن، از کار دست کشیدن، اندکی دور از کشتی ماندن، توسعه دادن، منزوی شدن، کناره گیری کردن، کنار کشیدن، با تعظیم خارج شدن، بازنشسته کردن یا شدن، در بستر ماندن، در اغل ماندن، در کنار ماندن، خزیدن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "استراحت کردن" یک فعل مرکب در زبان فارسی است و به معنای آرامش گرفتن یا وقفهای در فعالیتها برای بازسازی انرژی و کاهش خستگی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "استراحت کردن" را به طور صحیح و مؤثر در نوشتار خود به کار ببرید. | ||
واژه | استراحت کردن | ||
معادل ابجد | 1344 | ||
تعداد حروف | 11 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی استراحت کردن | ||
پخش صوت |
آرمیدن - آسودن - درازکشیدن کلمه "استراحت کردن" یک فعل مرکب در زبان فارسی است و به معنای آرامش گرفتن یا وقفهای در فعالیتها برای بازسازی انرژی و کاهش خستگی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: استفاده از فعل در جملات: نحو جملات: نقطهگذاری: نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "استراحت کردن" را به طور صحیح و مؤثر در نوشتار خود به کار ببرید.
rest, lair, lie down, unbuckle, lie by, lie off, outstretch, retire, lie up
بقية، راحة، استراحة، الاستراحة، مسند، سكون، نوم، إجازة، رقاد، طمأنينة، متكأ، دعم، رويحة، معسكر الراحة، وقوف في منتصف بيت الشعر، بقي، توقف، أزال، استراح، استند، استجم، علق، علق الجلسات، طمأن، هدأ، علق آماله على
راحت کردن، اسودن، ارمیدن، تکیه دادن، متکی بودن به، گل الود کردن، بلانه پناه بردن، دراز کشیدن، تسامح کردن، از زیر کار شانه خالی کردن، سگک یا چفت و بست را باز کردن، غیر فعال باقی ماندن، از کار دست کشیدن، اندکی دور از کشتی ماندن، توسعه دادن، منزوی شدن، کناره گیری کردن، کنار کشیدن، با تعظیم خارج شدن، بازنشسته کردن یا شدن، در بستر ماندن، در اغل ماندن، در کنار ماندن، خزیدن