امتحان کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه امتحان کردن
معنی واژه امتحان کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | test, examine, inquire, try | ||
عربی | اختبار، تجربة، فحص، امتحان، تحليل، مباراة، ضبط، إختبار عملي، قشرة، مباراة تجريبية، إختبار لمعرفة قدرات الإنسان، اختبر، جرب، فحص النظر، امتحن، حلل، جرى تجارب، فحص السكر، خضع لإختبار | ||
مرتبط | محک زدن، ازمودن، ازمودن کردن، ازمایش کردن، عیار گرفتن، بازرسی کردن، معاینه کردن، ازمون کردن، باز جویی کردن، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن | ||
واژه | امتحان کردن | ||
معادل ابجد | 774 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی امتحان کردن | ||
پخش صوت |
آزمودن - آزمایش کردن - ویزایش
test, examine, inquire, try
اختبار، تجربة، فحص، امتحان، تحليل، مباراة، ضبط، إختبار عملي، قشرة، مباراة تجريبية، إختبار لمعرفة قدرات الإنسان، اختبر، جرب، فحص النظر، امتحن، حلل، جرى تجارب، فحص السكر، خضع لإختبار
محک زدن، ازمودن، ازمودن کردن، ازمایش کردن، عیار گرفتن، بازرسی کردن، معاینه کردن، ازمون کردن، باز جویی کردن، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن