منظم کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه منظم کردن
معنی واژه منظم کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | regulate, arrange, order, put in order, make regular, regularize, tidy, regularly | ||
عربی | ضبط، نظم، نسق، عدل، قرر، تنظيم | ||
مرتبط | تنظیم کردن، تعدیل کردن، مرتب کردن، میزان کردن، درست کردن، ترتیب دادن، چیدن، سازمند کردن، اراستن، سفارش دادن، فرمان دادن، برات دستور دادن، نظم دادن | ||
واژه | منظم کردن | ||
معادل ابجد | 1304 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی منظم کردن | ||
پخش صوت |
آراستن - سامان دادن - ویراستن
regulate, arrange, order, put in order, make regular, regularize, tidy, regularly
ضبط، نظم، نسق، عدل، قرر، تنظيم
تنظیم کردن، تعدیل کردن، مرتب کردن، میزان کردن، درست کردن، ترتیب دادن، چیدن، سازمند کردن، اراستن، سفارش دادن، فرمان دادن، برات دستور دادن، نظم دادن