تیمی هست که تاثیر مثبت استفاده از اسکرام رو در تیم دیده باشه؟
بله؛ بنده بیش از 4 سال هست که مدیر محصول هستم و در اکثر موارد برای مدیریت پروژه از متدولوژی اسکرام استفاده میکنیم. تاثیر مثبتش به وضوح قابل شهود هست.
- چابک بودن تیم،
- cross functional بودن تیم (یعنی خود تیم از پس نیازهایی که داره بر میاد)
- برنامه ریزی درست، دقیق و قابل تخمین
- شفافیت در رویه ها و هدف اسپرینت
- قابلیت پایش پیشرفت و تصحیح سریع فرایند
از جمله مواردی هستند که به شدت به کیفیت، سرعت انجام و لذت بخش بودن مسیر توسعه یک محصولی که از متدولوژی اسکرام استفاده میکنه، اضافه میکنه. شایان ذکره که فریم ورک اسکرام در هر شرکتی متناسب با منابع و نیاز اون شرکت یا پروژه شخصی سازی میشه. یعنی یک چارچوب هست که شما به بهترین نحوی باید نیازهات رو باهاش پوشش بدی. شاید توی تیم هایی که شما بودید و داشتن اسکرام رو فالو میکردن، درست ازش استفاده نشده.
که چه موقع باید از این متدولوژی استفاده کنیم؟ مثلا چرا از کانبان استفاده نکنیم؟
این سوال خوبیه. بنده یک تئوری که از خودم دارم راجع به این موضوع که دقیقا اسکرام با چه مدل پروژه هایی سازگار تره. از نظر من، پروژه ها در مرحله توسعه، کاملا با اسکرام سازگاره؛ چرا که یکی از مهمترین رویدادهای اسکرام، planning هست و این به این معناست که این فریم ورک با مدل تسک هایی که از پیش تعریف شدن سازگاره؛ پس اگر پروژتون در مرحله ای هست که در حال افزودن فیچر هستید، استفاده از اسکرام انتخاب فوق العاده ای هست. ولی اگر پروژتون رو لانچ کردید و قصد توسعش رو ندارید، از نظر من صرفا برای دیباگ کردن و نگهداری از محصول، کانبان به شدت سازگار تر هست.
چه ارزش ها یا مزیتی ایجاد میکنه واقعا؟
در ابتدای همین پاسخم، مواردی رو ذکر کردم به عنوان مزیت هایی که اسکرام به یک پروژه و تیم میده. ولی برای اطلاعات بیشتر راجع به «ارزشهای اسکرام» شما رو رفرنس میدم به پاسخی که قبلا نوشتم که یک تب - ارزش های اسکرام - داره و شما میتونید با مطالعه اون سکشن، پاسخ دقیق تری برای این سوالتون دریافت کنید. امیدوارم که جوابم بهتون کمک کرده باشه. موفق باشید.