مجاز:
مجاز، متضاد حقیقت است. یعنی چیزی که حقیقت نباشد. پس اگر در جمله ای کلمه ای را دیدیم که در معنای حقیقی خود ، به کار نرفته بود، می گوییم: مجاز است.
مثال. دستم را بریدم. (در این مثال، دستم، مجاز از انگشت است.)
مثال. همه ی بشقاب را خوردی? (در این مثال، بشقاب، مجاز از غذا است،)
کنایه:
هرگاه یک کلمه، یا یک عبارت، دو معنا داشته باشد، که یکی معنای دور (معنوی)، و یکی معنای نزدیک (لفظی) باشد، به شرطی که معنای دور، مدّنظر گوینده ی سخن باشد، می گوییم: کنایه است.
مثال. دست از پا درازتر برگشتم. (در این مثال، معنای نزدیک، درازتر بودن دست از پا است، که موردنظر گوینده نیست. اما معنای دور، ناموفق بودن در انجام کاری است، که موردنظر گوینده است. پس این جمله کنایه از ناموفق بودن است.)
مثال. حواست را بده در نگاه به نامحرم پایت نلغزد . (در این مثال، معنای نزدیک، لیز خوردن پا است، که موردنظر گوینده نیست. اما معنای دور، خطا کردن است، که موردنظر گوینده است. پس این جمله کنایه از خطا کردن است.)
ایهام:
ایهام در لغت یعنی گمان کردن و به شک افتادن . پس، هرگاه یک کلمه، در جمله دو معنا داشته باشد، که یکی معنای دور (معنوی)، و یکی معنای نزدیک (لفظی) باشد، به شرطی که هر دو معنا، مدّنظر گوینده ی سخن باشد، یا به عبارتی دیگر, هر دو معنا در جمله صحیح باشد، می گوییم: ایهام است.
مثال. من داستان شیرین را خواندم. (در این جمله، شیرین، دو معنا دارد:۱. جالب، ۲.نام زنی در داستان خسرو و شیرین. که هر دو معنا صحیح است. پس لغت شیرین، ایهام دارد.)