تعریف «فعل»، «فاعل» و «مفعول» در زبان فارسی چیست؟

اساتید عزیز

همه ما در ایام مدرسه و شایدم دانشگاه تعاریف «فعل» و «فاعل» و «مفعول» رو شنیده ایم.

بارها هم پیش آمده که در امتحان ها، جملاتی را به ما دادن و از ما خواستم که فعل رو در اون جمله مشخص کنیم یا فاعل را همچنین مفعول را.

چیزی که الان از تمام اون تعاریف در ذهن من باقی مانده یک الگو است برای تشخیص مفعول:

در زبان فارسی، مفعول کلمه ایست که پس از آن حرف «را» میآیند (یا اگه «را» در جمله نباشد، می شود که بعد از آن کلمه از «را» استفاده کرد)

که تازه مطمین هم نیستم که درست باشه. خواستم بدونم کسی میدونه تعاریف دقیق فعل، فاعل و مفعول در زبان فارسی چی میشه؟ تشکر

تعریف اصطلاحات فعل و فاعل و مفعول نه تنها در زبان فارسی کاربرد دارد ، بلکه در زبان عربی نیز وجود دارد.

و تعریف آنها در این دو زبان (فارسی و عربی) یکسان است.

اگرچه که به نظر بنده تشخیص آنها در زبان عربی با توجه به اعراب کلمه و دیگر نشانه ها آسان تر است.

در مجموع، تعاریف این کلمات در فارسی چنین است:

فعل : کلمه ای است که در معنا بر انجام گرفتن کاری و یا پذیرش حالتی دلالت دارد:

مثل) خوردم، می روم، خواهم نوشت، رفته بودم، و ....

و با توجه به زمان انجام کار به چند دسته تقسیم می شود:

۱.ماضی ساده که در معنا بر زمان گذشته دلالت می کند.و زیر شاخه های آن عبارتند از:

-ماضی استمراری که (می) دارد: می رفتم

-ماضی نقلی که (ه و است) دارد: رفته است

-ماضی بعید که (ه و بود) دارد: رفته بود

۲.مضارع ساده که در معنا بر زمان حال دلالت می کند و زیر شاخه های آن عبارتند از:

-مضارع التزامی که (ه و باش) دارد: رفته باشم

-مضارع اخباری که (می) دارد: می روم

۳. مستقبل که در معنا بر زمان آینده دلالت دارد و در ترجمه (خواه) می گیرد: خواهم رفت

فاعل: به کسی گفته می شود که کاری را انجام می دهد یا حالتی را می پذیرد.

مفعول: به کسی یا چیزی گفته می شود که کار بر آن انجام می شود و معمولا در جمله قبل از (را) می آید.

مثال علی تکالیفش را نوشت.

در این جمله:

علی فاعل، تکالیفش مفعول، نوشت فعل است.

به عنوان یک پاسخ خیلی کوتاه برای این سوال میتونم اینطوری بگم:

فعل: معمولا آخر جمله میاد و برای انجام شدن کاری استفاده میشه

مثال: رفتن، دیدن، خوردن

فاعل: کننده کار است و معمولا در ابتدای جمله قرار میگیرد. همچنین میتونه توی یک سری از جملات و جود نداشته باشه و اصطلاحا مجهول باشه.

مثال: علی، او، زهرا

مفعول: معمولا با حرف اضافه «را» همراه هست. همون چیزی هستش که «فاعل» برای اون یا بر روی اون یک کاری را انجام داده است.

مثال: فرید ماشین را شست. (که در اینجا ماشین مفعول است)

میشه یکم بیشتر توضیح بدین

واقعا عالی هست مخصوصا برای امتحان ??

       توضیحات فعل با مثال و مفعول با مثال

فعل:در آخر جمله میاد و اصلی ترین بخش جمله است. مثال:رفتن،دید،رفت،دیدن،دیدم،رفتم،دارد، برداشت،گذاشت،برداشتن،گذاشتن،گذاشتم،برداشتم وآورد

مفعول:چیزی یا شخصی است که روی آن کاری انجام می شود. مثال:(فاطمه ظرف را شست) اینجا ظرف مفعول است چون فاطمه او را شسته است.

اگه فعل و فاعل و مفعول انگلسی را بلد باشی، می فهمی این خیلی راحته

بسیار ممنونم .. عالی بود