متن انگلیسی درباره انجام کارهای روزمره
https://lamtakam.com/qanda/5131/متن-انگلیسی-درباره-انجام-کارهای-روزمره 2این متن انگلیسی درباره انجام کارهای روزمره رو ترجمه میکنید:
این متن انگلیسی درباره انجام کارهای روزمره رو ترجمه میکنید:
commute به طور کلی معنی ایاب و ذهاب میده.
در عنوان میگه
errands کارهای روزمره خونه هست مثل خرید و تمیز کاری و از این جور چیزا. to do errands یعنی انجام دادن این کارها.
to quit یعنی ترک کردن چیزی.
to signal یعنی راهنما زدن در ماشین. خود راهما به انگلیسی میشه blinker.
to merge یعنی یکی کردن.
a hassle یعنی درد سر. یعنی چیزی که بسیار انجام دادنش مشکل هست.
a stop-and-go traffic به ترافیکی گفته میشه که خیلی سنگینه و ماشینا مرتب ترمز میکنند.
stall یعنی وقتی یک ماشین دچار مشکلی میشه و تو خیابون خاموش میکنه و باعث معطلی بقیه مردم میشه.
lane یعنی لاین تو جاده و fast lane هم یعنی لاین سبقت.
surface street یعنی جاده های فرعی.
luckily یعنی خوشبختانه.
to check out something یعنی رفتن چیزی را از جایی خرید یا بردن. stand هم معنی قرفه میده. پس در اینجا checkout stand غرفه ای هست برای گرفتن چیزی و رفتن.
cashier یعنی صندوق دار و bagger به شخصی گفته میشه که خرید های ما رو بعد از پرداخت پول میزاره تو مشما و به ما میده.
cart به چرخی گفته میشه که در فروشگاه ها مردم خریدهاشون رو میزارن توش.
ساعت پنجه و وقته ترک کاره. چند تا پوشه میزارم تو کیفم، ماگم رو ورمیدارم و به بقیه افراد تو محوطه خودم شب بخیر میگم. میرم به پارکینگ و سوار ماشینم میشم. راهنما میزنم به سمت جاده و به سمت ورودی آزادراه میرم. به بهترین نحوی که میتونم خودم رو تو آزادراه جا میکنم، کاری که همیشه یکم سخته تو این ساعت. از پایین شهر ترافیک قفله. رادیو میگه که یه ماشین دچار مشکل شده در لاین سبقت نزدیکی لابریا که تا هوور ترافیک درست کرده. تصمیم میگیرم که از آزادراه خارج بشم و برای بقیه سفرم از خیابان های فرعی استفاده کنم.
تو مسیرم به سمت خونه باید یه جا وایسم. میدونم که یخچال خالیه پس تصمیم میگیرم که تو بازار توقف کنم. میرم اونجا یه نون فرانسوی، ی پاکن سیب، چند تا موز، یه پاستا، سس گوجه فرنگی و یه مرغ پخته بر میدارم. خوشبختانه خیلی از غرفه های خریدشون بازه و خیلی زود میرم جلو صف. از صندوقدار و همکارشض تشکر می کنم و چرخم رو به سمت ماشینم هول میدم. صندوق عقب رو باز میکنم و همه چی رو بار میزنم. همون موقع خانمم به گوشیم زنگ میزنه. یه کم دیر میرسید خونه و از من خواست تا برای شام یه چیزی درست کنم. امشب من آشپز خواهم بود.
Downtownمعنی مرکز شهر رو میده نه پایین شهر
ممنون بابت توجهتون. downtown میشه پایین شهر، uptown میشه بالاشهر و city center میشه مرکز شهر. تو دیکشنری untitled این کلمات رو سرچ کنید، معادلشون رو بهتون میده. ــ پارسا بهرامی در 11 ماه قبل |