جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
لطفا در ایجاد سرویس های جدید لام تا کام همراه ما باشید. شرکت در نظرسنجی


0
0
736
اطلاعات بیشتر واژه
واژه ابرو
معادل ابجد 209
تعداد حروف 4
تلفظ 'abru
نقش دستوری اسم
ترکیب (اسم) [پهلوی: abrūk] ‹برو›
مختصات ( ~. گُ دِ)(ص مر.)
آواشناسی 'abru
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
نمایش تصویر ابرو
پخش صوت

۱. (زیست‌شناسی) خطی از مو که در زیر پیشانی و بالای چشم ‌می‌روید.
۲. (ریاضی) آکلاد.
۳. خطی که برای اضافه کردن کلمه‌ای در میان کلمات کشیده می‌شود.
〈 ابرو انداختن: (مصدر لازم) [عامیانه] بالا انداختن ابرو در حال رقص یا عشوه.
〈 ابرو بالا انداختن (کشیدن): [عامیانه]
۱. [مجاز] بی‌میلی نشان دادن؛ اظهار مخالفت کردن.
۲. = 〈 ابرو انداختن
〈 ابرو ترش کردن: [قدیمی، مجاز] گره بر ابرو انداختن برای نشان دادن خشم یا ناخرسندی خود؛ اخم کردن: ♦ او کرده ترش گوشهٴ ابرو ز سر خشم / من منتظر لب که چه دشنام برآید (امیرخسرو: ۲۵۷).
〈 ابرو خم نکردن: [مجاز] طاقت آوردن و سختی و مشقتی را با رضا و بردباری تحمل کردن؛ خم بر ابرو نیاوردن.
honor, brow, canal, credit, effluent, eyebrow, gutter, name, prestige, reputation, runnel, honour
شرف، احترم، أجل، وفى، وفى بوعده، عامل بإحترام، أضفى شرفا، نفذ، افتخر، ميز، قبل ودفع، احترام، فخر، إجلال، ماء الوجه، طهارة، سمعة حسنة، عفاف، فخارأو فخر، مقام رفيع، درجة الشرف، وسام الشرف
kaş
sourcil
augenbraue
ceja
sopracciglio
افتخار، احترام، شرف، شرافت، عزت، ناموس، پیشانی، جبین، خط ابرو، سیما، اب رو، کاریز، مجرا، ترعه، ابراه، زه اب، مجراي فاضلاب، اعتبار، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، فام، فاضل اب، نهر فرعی، گچبری هلالی بالای پنجره، حاجب، جوی، حفره، نام، اسم، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی، قدر و منزلت، حیثیت، نفوذ، شهرت، سابقه، اشتهار، نیکنامی، نهر کوچک

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ابرو" در زبان فارسی به عنوان یک اسم مؤنث به کار می‌رود. در ادامه، چند نکته درباره قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه ارائه می‌شود:

  1. جنس کلمه: "ابرو" مؤنث است و می‌توان به راحتی از صفات مؤنث برای توصیف آن استفاده کرد. به‌عنوان مثال: ابروی زیبا، ابروی کلفت.

  2. جمع بستن: جمع کلمه "ابرو" به صورت "ابروها" (معمولاً در محاوره "ابروها" گفته می‌شود) است. مثال: "ابروهای او بسیار زیبا هستند."

  3. نقطه‌گذاری: در جملاتی که از کلمه "ابرو" استفاده می‌شود، رعایت قواعد نقطه‌گذاری الزامی است. مثلاً: "او ابروهایش را مرتب کرد."

  4. قیدهای توصیفی: می‌توان از قیدهای توصیفی قبل از "ابرو" استفاده کرد. مثال: "ابروهای زیبا و خوش‌فرم."

  5. ترکیب‌ها: "ابرو" در ترکیب با کلمات دیگر به‌کار می‌رود. مثلاً: "ابروپد" یا "ابروان".

  6. شکل‌های مختلف: گاهی اوقات "ابرو" در اشعار یا متون ادبی به شکل‌های مختلفی مثل "ابروان" یا "ابروی" برای تطابق با وزن شعری یا لحن خاصی دیده می‌شود.

رعایت این نکات در نوشتار و گفتار باعث واضح‌تر و شیواتر شدن عبارات شما می‌شود.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی