گرفته
licenseمعنی کلمه گرفته
معنی واژه گرفته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- افسرده، برزخ، دلتنگ، عبوس، غمگين، محزون، مغموم، ناشاد 2- خفه، دلگير، نفس گير 3- تار، تاريك، تيره 4- بسته، مسدود، ، | ||
متضاد | باز، دل باز | ||
انگلیسی | solemn, gruff, eerie, hoarse, dull, muzzy, darksome, thick, choky, eery, muggy, pokey, poky, sombrous, tristful, chock-full, low-spirited, has it | ||
عربی | رسمي، مهيب، جليل، متزن، احتفالي، شعائري، رصين، علني، وقور، نمطي | ||
ترکی | alınmış | ||
فرانسوی | pris | ||
آلمانی | genommen | ||
اسپانیایی | tomado | ||
ایتالیایی | preso | ||
مرتبط | جدی، موقر، رسمی، باتشریفات، ناهنجار، خشن، درشت، ترشرو، بد خلق، ترساننده، وهم اور، خیلی نامرتب، زمخت، خرخری، کند، کودن، راکد، احمق، گیج، سیاه، اندکی تیره، ضخیم، غلیظ، کلفت، انبوه، ستبر، دم دار، گرم، دلگیر، پست، کهنه، حزن انگیز، سیر، پر رنگ، اندوهناک، غمگین، پرشده، کیپ، لبالب، مالامال، دارای روحیه بد، کدر، دل مرده، گرفتن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گرفته" از فعل "گرفتن" به معنای "دریافت کردن" یا "بهدست آوردن" است و در زبان فارسی بسته به نحوهی استفاده و بافت جمله، میتواند به شکلهای مختلفی به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با توجه به بافت جمله و معنای مورد نظر، میتوان نکات و قواعد دیگری نیز اضافه کرد. | ||
واژه | گرفته | ||
معادل ابجد | 705 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | gerefte | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (گِ رِ تِ) (ص مف .) | ||
آواشناسی | gerefte | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی عمید | ||
نمایش تصویر | معنی گرفته | ||
پخش صوت |
۱. بهدستآمده. کلمه "گرفته" از فعل "گرفتن" به معنای "دریافت کردن" یا "بهدست آوردن" است و در زبان فارسی بسته به نحوهی استفاده و بافت جمله، میتواند به شکلهای مختلفی به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: موقعیت کلمه: "گرفته" میتواند به عنوان فعل، صفت یا قسمتی از یک ساختار فعلی در جمله به کار رود. مثلاً در جمله "کتاب را گرفتهام"، "گرفته" به عنوان فعل است. صرف فعل: "گرفته" شکل ماضی استمراری یا ماضی نقلی فعل "گرفتن" است. بسته به زمان و حالت فعل، ممکن است تغییر کند. به عنوان مثال: استفاده در ترکیبات: "گرفته" میتواند در ترکیبات مختلفی استفاده شود. به عنوان مثال: قواعد نگارشی: در نوشتار رسمی و غیررسمی باید توجه داشت که حروف اضافه و سایر اجزای جمله به درستی کنار هم قرار گیرند، به طوری که جمله معنیدار و قابل فهم باشد. با توجه به بافت جمله و معنای مورد نظر، میتوان نکات و قواعد دیگری نیز اضافه کرد.
۲. ستاندهشده.
۳. [مجاز] تیره.
۴. [مجاز] افسرده؛ دلتنگ.
۵. [مجاز] خسیس.
1- افسرده، برزخ، دلتنگ، عبوس، غمگين، محزون، مغموم، ناشاد
2- خفه، دلگير، نفس گير
3- تار، تاريك، تيره
4- بسته، مسدود، ،
باز، دل باز
solemn, gruff, eerie, hoarse, dull, muzzy, darksome, thick, choky, eery, muggy, pokey, poky, sombrous, tristful, chock-full, low-spirited, has it
رسمي، مهيب، جليل، متزن، احتفالي، شعائري، رصين، علني، وقور، نمطي
alınmış
pris
genommen
tomado
preso
جدی، موقر، رسمی، باتشریفات، ناهنجار، خشن، درشت، ترشرو، بد خلق، ترساننده، وهم اور، خیلی نامرتب، زمخت، خرخری، کند، کودن، راکد، احمق، گیج، سیاه، اندکی تیره، ضخیم، غلیظ، کلفت، انبوه، ستبر، دم دار، گرم، دلگیر، پست، کهنه، حزن انگیز، سیر، پر رنگ، اندوهناک، غمگین، پرشده، کیپ، لبالب، مالامال، دارای روحیه بد، کدر، دل مرده، گرفتن