تیر انداختن
license
98
1667
100
معنی کلمه تیر انداختن
معنی واژه تیر انداختن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | shaft, shooting | ||
عربی | رمح، محور، قضيب، مقبض، بئر المصعد، عمود المحرك، سهم، نقالة، إسطوانة العمود، شعاع، بصيص، حوض المحرك، جسم العظم، نكح، ركب عمود، الفتحة | ||
واژه | تیر انداختن | ||
معادل ابجد | 1716 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی تیر انداختن | ||
پخش صوت |
در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.
shaft, shooting
رمح، محور، قضيب، مقبض، بئر المصعد، عمود المحرك، سهم، نقالة، إسطوانة العمود، شعاع، بصيص، حوض المحرك، جسم العظم، نكح، ركب عمود، الفتحة