نهضت ترجمه
licenseمعنی کلمه نهضت ترجمه
معنی واژه نهضت ترجمه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | translation movement | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نهضت" به معنای حرکت یا اقدام جمعی به منظور تغییر یا اصلاح است. در زبان فارسی، استفاده از کلمه "نهضت" نیازمند رعایت برخی از قواعد نگارشی و معنایی است. در زیر به چند نکته مهم در این زمینه اشاره میشود:
با رعایت این نکات و توجه به بافت جملات، میتوانید به درستی از کلمه "نهضت" در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | نهضت ترجمه | ||
معادل ابجد | 1903 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی نهضت ترجمه | ||
پخش صوت |
نهضت ترجمه ; نتایج و پی آمدهای آن
منابع : ماهنامه تاریخ اسلام، شماره 4 | تاریخ درج : 1388/9/1 | بازدید : 1547
کلید واژه ها :
آن چه فرا رو دارید مقاله ای است با عنوان: «بررسی تاریخ ترجمه در دوره اول خلافت عباسیان » در این مقاله نگارنده تلاش دارد تا ضمن معرفی هرچه بهتر و دقیق تر نهضت بزرگ علمی جهان اسلام - نهضت ترجمه - تلاش های راستین محققان طراز اول و دانشوران سازنده آن دوره را بیان نماید. در این عرصه به برخی ویژگی های فرهنگی عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی نیز اشاره خواهد شد.
در این مقاله به بررسی موارد ذیل خواهیم پرداخت:
1- آغاز نخستین حرکت علمی مسلمانان و معرفی اولین بنیان گذاران آن در عصر اموی.
2- نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان.
3- نهضت ترجمه در اندلس و دلایل توجه مسلمانان به ترجمه آثار پیشینیان.
4- روش های مترجمان در ترجمه نصوص و متون کهن.
در پایان، نتایج و پی آمدهای نهضت ترجمه را مورد بررسی قرار می دهیم.
حرکت علمی مسلمانان در قرون نخستین اسلامی:
محیط جغرافیایی خشن، نامساعد و در عین حال متکی بر طبیعت شبه جزیره عربستان، سادگی معیشت را برای ساکنان آن به ارمغان آورده بود. بازتاب این سادگی تنها در ظاهر عرب جاهلی خلاصه نمی شد، بلکه بی نیازی آنان را به علوم مختلف نیز در بر داشت.1 اگرچه در برخی علوم چون طب (2) و نجوم (3) تجربه هایی کسب کرده بودند، لیکن هنوز معرفت علمی آنان تکوین نیافته و متکی بر علل مبهم و ناشناخته پدیده های طبیعی بود.
با ظهور اسلام، براساس توصیه های قرآن کریم (4) و سفارش های پیامبر اکرم(ص)، (5) عرب مسلمان به خواندن و نوشتن روی آورد و نخستین گام های معرفتی خود را با فراگرفتن قرآن آغاز نمود. اما هنوز اتکای بر قوه حافظه سرشار و به تبع آن قبح نگارش، مانع از یادگیری نوشتن و ثبت آموخته ها می شد (6) و همین عامل مانع بزرگ رسیدن جامعه اسلامی به مراحل تکمیلی بود.
فرایند عصر فتوحات اسلامی، رویارویی فرهنگ ها و تمدن های مختلف و کهنی بود که در سایه آمیختگی آن ها، فرهنگ و تمدن اسلامی با همه ویژگی های بارز خود شکل گرفت. هرچند در مراحل نخستین خلافت اسلامی و تا اواسط حکومت امویان، هنوز اعتقاد به عدم پذیرش هر چیز غیر از قرآن و تاکید برقوه حافظه و اجتناب از نگارش، بی اقبالی بسیاری از علوم را فراهم آورده بود، اما با گذشت زمان و در پی رشد معرفتی مسلمانان و نیاز مبرم تمدن نوخاسته اسلامی به آموختن و رسیدن به سرچشمه های اصلی معرفت و علم، مسلمانان ناگزیر به روی آوردن به ترجمه و نقل متون گردیدند.
با استقرار خلافت امویان در شام و نزدیکی آنان به رومیان و تسلط بر مدارس علمی رها (ادسا)، نصیبین، حران و انطاکیه، رفته رفته زمینه های آغاز حرکت علمی مهیا گردید. خلفای نخستین اموی با خواندن و شنیدن سرگذشت پر عظمت پیشینیان، به تاریخ علاقمند شدند; چنان که درباره معاویه آورده اند:
... تا یک ثلث شب به اخبار و ایام عرب و عجم و ملوک آن ها و رفتار آنان با رعیت و سیرت شاهان ملل و جنگ ها و حیله ها و رعیت پروری شان می گذشت ... هنوز سه یکی از شب مانده برمی خاست و دفترهایی را که سرگذشت اخبار و جنگ ها و خدعه های ملوک در آن ثبت بود، می خواست و غلامان مخصوص که مامور نگهداری و قرائت دفترها بودند به خواندن آن می پرداختند و هرشب بر بخشی از اخبار و سرگذشت ها و آثار و انواع سیاست مداری ها واقف می شد. (7)
همین تمایل وافر به اطلاع از اخبار ملوک گذشته (8) موجب شد تا خبرگانی را برای ترجمه و یا قرائت گزیده هایی از متون تاریخی و پزشکی به دربار دعوت نمایند. بنابر قول مشهور، نخستین ترجمه عهد اموی به خالدبن یزیدبن معاویه (م 85ه) اختصاص دارد. (9) خالد به دلیل علاقه بسیار به علم و دانش، (10) حکیم آل مروان (11) نام گرفت و با پشتکار فراوان به فراگرفتن علم کیمیا (شیمی) پرداخت و به ترجمه متون علمی از زبان یونانی و قبطی به عربی توجهی ویژه مبذول داشت. (12) عمربن عبدالعزیز در مورد او می گوید: «در میان بنی امیه مانند خالد زاده نشده است.» (13)
از دیگر خلفای برجسته اموی که نامی در ترجمه و نقل منابع و یا جمع آوری کتاب از خود برجای نهاد، عمربن عبدالعزیز است. در مورد اقدامات وی مطالب فراوانی در منابع آمده است، از جمله این که او در گنجینه کتاب های شام، اثری از علم پزشکی، نوشته قس بن هارون بن اعین، (14) یافت که از بهترین کناش های (15) قدیمی به شمار می آمد. این اثر ارزشمند و بی نظیر که اهرن، ( Heron) نام داشت، توسط ماسرجویه (16) (ماسرجیس) (17) به عربی برگردان شد. عده ای از خلیفه خواستند تا از آن کتاب رونویسی کرده و آن را منتشر نمایند، اما خلیفه سخت گیر راضی نمی شد. سرانجام پافشاری های بسیار آنان خلیفه را وادار نمود تا پس از چهل روز اندیشیدن و استخاره کردن، کتاب را عرضه نموده، اجازه طبع و نشر آن را صادر نماید. (18)
این گونه تردید و تنگ نظری خلفای اموی نسبت به علوم، سالیان متمادی آثار ارزشمند و نفیسی را در گنجینه ها و کتاب های آنان متروک باقی نهاد. با این توصیف، از میان مترجمان این عصر می توان به صالح بن عبدالرحمن، (19) ماسرجویه (20) سرجون بن منصور (21) تیاذوق، (23) اصطفن قدیم، (24) قیس بن قنان بن متی، (25) و حسان نبطی (26) اشاره کرد.
نهضت ترجمه در عصر طلایی عباسیان
سقوط خاندان بنی امیه و طلوع اقبال آل عباس دوره جدیدی از تحولات تاریخی، فرهنگی و علمی را در تمامی ممالک تابعه خلافت اسلامی به دنبال داشت. دوره ای که اربابان قلم آن را عصر طلایی اسلام (عصر الاسلام الذهبی)، دوره مدنیت اسلامی، و عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی نام نهاده اند. (27) انتقال مرکز خلافت از دمشق به مدینة الاسلام بغداد و نزدیکی آن به کانون علمی جندی شاپور و حضور بی شائبه وزیران کاردان و مستشاران با کفایت ایرانی در دربار خلافت اسلامی و علاقه وافر خلفای نخستین بنی عباس به علم، ادب و فرهنگ پروری، نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام را به بار نشاند.
اگرچه بنیان گذار خلافت عباسیان، ابوالعباس سفاح (132-136ه ) به دلایل متعدد هم چون دشواری های عصر استقرار، مقابله با مخالفان و معارضان حکومت نوخاسته، و کوتاهی عمر خلافتش، هرگز نتوانست به علوم توجهی شایسته مبذول دارد، اما برادر او منصور (136-158ه) به رغم همه مشکلات عصر تثبیت، به خوبی بر اریکه قدرت سامان گرفت (28) و با بنای شهر بغداد (29) و انتقال مرکز خلافت به آن جا، دولتی قدرتمند و کارآمد تشکیل داد. علاقه و اعتقاد بیش از حد منصور به تنجیم و احکام ستارگان و طالع بینی موجب شده بود تا بدون اجازه منجمان به کاری دست نیازد. از این رو با فراخوان سرآمدان نجوم از ایران و هند نام خود را به عنوان نخستین خلیفه ای که منجمان و ستاره شناسان را به دربار فراخواند، (30) رقم زد.
به دنبال این نیاز و توجه خلیفه منجمان و آگاهان به علم ستاره شناسی از ایران و هند به دربار خلافت راه یافتند. در راس این جماعت، «نوبخت منجم »، از اعاظم و بزرگان خاندان مشهور نوبختی (31) قرار داشت که از سرآمدان ستاره شناسی عصر خود محسوب می شد و دارای زیج ها و جداول فلکی مشهوری بود. (32) منصور در ساختن شهر بغداد و انتخاب محل آن، بارها از نظرات نوبخت استفاده نمود. (33) فعالیت با نشاط و مهارت وی در کار تنجیم، به استمرار حضور خاندان نوبختیان در دربار خلفای بعدی انجامید. (34)
علاوه براین، ستاره شناسان هندی نیز در دربار منصور آمد و شد داشتند; در حدود سال 156 ه که هیاتی از آنان به حضور منصور رسیده بودند، یکی از آن ها کتابی به نام «سندهند» 2 با خود داشت که دارای اطلاعات جامعی در مورد نجوم و حساب هندی بود (35) و خلیفه یکی از مترجمان طراز اول دربار به نام ابراهیم فزاری را مامور ترجمه آن نمود. حاصل تلاش ابراهیم کتابی شد با عنوان «سند هند کبیر» (36) که بعدها در عصر مامون، توسط محمدبن موسی خوارزمی خلاصه گردید و تا مدت ها اساس زیج منجمان اسلامی بود. (37) به استناد منابع، در همین دوره است که کتاب های بسیاری از علم نجوم و احکام مربوط به آن ها برای عباسیان ترجمه شد. از میان مترجمان آثار ستاره شناسی دربار منصور می توان به ابراهیم فزاری (38) و فرزندش محمد (39) و علی بن عیسی اسطرلابی (40) که نام و آوازه ای بس بلند در این عرصه داشتند، اشاره نمود.
علاقه و اشتیاق فراوان منصور به کسب معارف جدید، او را متوجه مرزهای خارجی خلافت نمود. از این رو، با اعزام هیات هایی بلندپایه به دربار قیصر روم، از او خواست تا کتاب ها و متون قدیمی یونانی را برای وی بفرستد. (41) رومیان هم کتاب اقلیدس و برخی آثار علوم طبیعی (42) و شاید کتاب مجسطی بطلمیوس (43) را به دربار خلافت اسلامی ارسال نمودند. در پی این اقدام، خلیفه عده ای از دانشمندان و سرآمدان فن ترجمه را مامور کرد تا به برگردان این کتاب ها به زبان عربی مبادرت نمایند. مسعودی معتقد است که منصور اولین خلیفه ای بود که از زبان های بیگانه برای او آثاری به عربی ترجمه کردند; (44) درحالی که ابن ندیم بر این باور است که نخستین ترجمه ها به امویان اختصاص دارد. (45)
در هر صورت، از نخستین آثاری که از زبان پهلوی به عربی ترجمه گردید، می توان از کتاب «کلیله و دمنه » نام برد. این کتاب ارزشمند از مشهورترین آثار ادبی هندی است که در عهد ساسانیان توسط برزویه طبیب از سانسکریت به پهلوی برگردان شد، (46) و ابن مقفع در این دوره، یعنی آغاز عصر ترجمه، آن را از پهلوی به عربی ترجمه نمود. (47) علاوه بر آن، کتاب سند هند هم توسط مترجمان عالی رتبه هندی به عربی ترجمه شد. (48) در کنار ترجمه برخی آثار یونانی چون مجسطی بطمیوس (49) و کتاب اقلیدس، تعدادی از کتاب های ارسطو و هم چنین کتاب ارثماطیقی (50) ، (Arithmeetic) و دیگر آثار کهن یونانی نیز به عربی ترجمه شد.
بدین سان، خلافت منصور عباسی فرصتی مناسب برای مؤلفان و اربابان قلم بود تا آن چه را که پیشتر اجازه نگارش و نشر آن را نداشتند، اکنون به رشته تحریر درآورند. از جمله آنان، مورخ نامی «محمدبن اسحاق » صاحب کتاب «المغازی و السیر و اخبار المبتداء» است. بنابر اظهار مسعودی، این کتاب پیش از آن، مدون و معروف نشده بود. (51)
در کنار تلاش های بی وقفه محققان علم نجوم و سایر علوم، پزشکان کارآمد نیز در اعتلای علم پزشکی تلاشی در خور اعتنا نمودند. در میان پزشکان پرکار دربار منصور، جورجیس بن بختیشوع از جایگاه والایی برخوردار بود. او که رئیس دارالعلم و بیمارستان جندی شاپور بود، به دنبال بیماری صعب العلاج منصور که پیشتر - در در سال 148ه - بر او عارض شده و اشتهای او را به شدت کاهش داده و درد شکم امان او را بریده بود، به دربار خلیفه راه یافت. در اندک زمانی وقار، عفت، (52) زبان آوری، کمال ادب و مهارت در طبابت بر هیبت پزشکی نصرانی نزد خلیفه افزود و چیزی نگذشت که از ملازمان نزدیک خلیفه گردید. (53) او در مدت اقامتش در دربار بغداد کتاب های پزشکی بسیاری را به رشته تحریر درآورد و از آن جا که به زبان های سریانی، یونانی، فارسی و عربی به خوبی آشنا بود توانست کتاب های طبی یونان باستان را برای خلیفه ترجمه نماید. (54) مهارت، حسن سیرت و کاردانی او، حضور فرزندان و نوادگانش را در دربار شش خلیفه عباسی (منصور، هارون، مامون، معتصم، واثق و متوکل) تضمین نمود. (55)
با این توصیف شاید بتوان این ادعا را پذیرفت که منصور نخستین خلیفه ای بود که به طور رسمی به نقل و ترجمه متون کهن علمی توجه کرد، اگر چه این امر غالبا در دو زمینه طب و نجوم خلاصه می شد. ادامه روند نهضت علمی که منصور آغاز کرده بود هم چنان با فرازونشیب هایی جدی در عصر مهدی (158-169ه) دنبال شد. اختلافات مذهبی به همراه درگیری های دینی و گفت وگوهای جدلی متکلمان (56) در این عصر که بی تردید در نتیجه نفوذ و رواج اندیشه های مذهبی سرزمین های تابعه خلافت عباسی بروز کرده بود، نشاطی تازه به این نهضت بخشید.
با ترجمه بسیاری از آثار فکری و فلسفی این سرزمین ها، بویژه ایران و روم، بازار نشر آرا و عقاید کلامی، مجادلات و مناظرات فرقه ای گرم تر گردید و همین امر موجب شد تا خلیفه، متکلمان و محققان را از اقصی نقاط به دربار دعوت نموده و آنان را به تالیف کتاب های ضد زندیق تشویق نماید. (57) بدین ترتیب نام او به عنوان نخستین خلیفه اهل تحقیق که متکلمین را برای تصنیف آثار کلامی ترغیب می نمود، رقم خورد. (58) اما از آن جا که بخش عمده حکومت مهدی به تنعم و خوش گذرانی، بذل و بخشش و افزودن به تجملات گذشت، هرگز فرصتی نیافت تا بتواند طرحی را که پدرش در انداخته بود، به غایت رساند. با مرگ او، موسی الهادی به خلافت رسید، اما دوره یک ساله (169-170ه) حکومت او نیز همه در آشوب و التهاب سپری شد; از این رو، وی نتوانست کمک مفیدی به جریان نهضت ترجمه نماید. لیکن حکومت طولانی هارون الرشید (170-193ه) فرصتی مناسب برای انجام فعالیت های فرهنگی ایجاد نمود، هرچند او میراث دار خلافتی از هم گسیخته بود. چنان که ممالک تابعه یکی پس از دیگری دچار بحران شده و این بحران ها در برخی نواحی، حاکمیت خلافت اسلامی را به مخاطره انداخته بود; برای نمونه، ایران به عنوان وسیع ترین سرزمین تابعه خلافت اسلامی، شرایط دشوار و آشفته ای را می گذراند و مغرب نشینان خلافت اسلامی هم پیوسته در تزلزل بودند و بیزانسیان فرصت طلب نیز مرزهای شمالی حکومت اسلامی را تهدید می کردند.
به رغم همه این مشکلات، خلیفه مقتدر که تربیت شده شایستگان و خبرگانی چون خاندان محتشم برمکیان بود، (59) خیلی زود بر مشکلات فائق آمد و به مدد خوش فکری خود همه آشوب ها و هیجان های سرزمین های تابعه را خاتمه داد و بار دیگر آرامش و صلح را به همه مرزهای داخلی و خارجی باز گرداند. حضور فعال و همه جانبه مستشاران با کفایت و رایزنان با درایت ایرانی یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خلافت اسلامی را به وجود آورد. دوره ای که نزد محققان به عصر طلایی (عصر الاسلام الذهبی)، عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی، (60) و روزگار پرنعمت مملکت اسلامی موسوم است. (61) خزانه آکنده از ثروت، (62) صلح و آرامش ناشی از تمرکز قدرت که لازمه انجام امور فرهنگی و علمی است، وجود برمکیان باذوق و صاحب درایت که خود آمیزه ای از فرهنگ و ادب بودند، (63) در اندک زمانی پایتخت خلافت بغداد را به شهر افسانه های هزارویک شب (64) مبدل نمود. تا جایی که مردم به دلیل رونق و رفاه عمومی، این عصر را «ایام عروس » نامیده اند. (65)
او از سویی درهای گشوده دارالعلم بغداد، محفل ها و انجمن های پررونق علم و ادب، مجالس وعظ و مجادلات علمی، فرهیختگان بی شماری را به سوی مرکز خلافت جلب و جذب نمود. به دنبال حضور بی شائبه این دانشمندان که بی شک از حمایت های همه جانبه خلیفه علم دوست (66) بهره مند بودند، به همراه تلاش های بی وقفه برمکیان که خود از طرفداران سرسخت نهضت علمی به شمار می آمدند، (67) جریان ترجمه شتابی تازه گرفت.
با شکوفایی اذهان عمومی و توجه مردم به علوم و فنون، علاقه مندی ایشان به کتاب های علمی پیشینیان افزایش یافت و البته خلیفه هارون الرشید نیز خود از شیفتگان تاریخ ملوک و اکاسره و اخبار گذشتگان بود. همو بعدها متاثر از افکار پزشکان و دانشمندان مقرب دربار خلافت که عمدة از دوست داران منطق و فلسفه محسوب می شدند و از حکمت هم بهره ای داشتند، به منطق و فلسفه علاقه مند شد. از این رو خلیفه در پی کسب آثار علمی، فرمان داد تا در سرزمین های فتح شده و یا ممالک تابعه، هر کتابی یافت می شد، به بغداد منتقل نمایند; برای نمونه، پس از فتح عموریه و آنقره (آنکارا) در آسیای صغیر، کتاب های بی شماری به دست آمد که همگی را به بغداد منتقل کردند (68) و هارون، یوحنابن ماسویه، پزشک و مترجم دربار را برای ترجمه آن ها مامور نمود. (69) سیوطی در مورد علاقه هارون به کسب معارف جدید می نویسد: «نمی شناسم ملکی را که فقط در کسب علم سفر کند بجز رشید.» (70)
این سیاست خلیفه مبنی بر جمع آوری کتاب از زبان های مختلف، حضور مترجمان خبره و کارآمد را در دربار ضروری می نمود. در پی احساس این نیاز اساسی، مقدمات مهاجرت پزشکان، متکلمان و ادیبان ایرانی، هندی و سریانی به مرکز خلافت فراهم شد. آشنایان و دانایان به فن ترجمه به نقل و ترجمه این آثار مبادرت نمودند. در میان این خیل بی شمار، نخبگانی چون یوحنان ماسویه (71) و حنین ابن اسحاق حضور داشتند. در بسیاری از موارد، این خبرگان از جانب خلیفه با میل باطنی به سفرهای دور و دراز رفته، کتاب ها و آثار کهن مورد نیاز جامعه علمی آن روز را یافته و برای ترجمه به دربار می آوردند. (72) نتیجه قطعی این سیاست خلیفه، رونق علمی مرکز خلافت اسلامی بود. همین عامل اساسی می توانست از جاذبه هایی باشد که جمع زیادی از دانشمندان خواهان علم و حکمت را به دربار بغداد رهنمون سازد. اما بی شک آن چه در ماندگاری و ترغیب و تشویق خبرگان ترجمه برای مارست بیشتر و مستمر مؤثر افتاد، گشاده دستی خلیفه در پرداخت عطایا و هدایای گران قیمت به مترجمان بود و شاید همین موضوع، در کنار علاقه محققان و مترجمان به کسب علم، از عوامل مهم و تعیین کننده جلب و جذب و ماندگاری دانشمندان - حتی به صورت خاندانی - در دربار خلافت اسلامی باشد. برای نمونه، خاندان بختیشوع و یا خاندان نوبخت، خاندان حنین و خاندان شاکر از خدمتگزاران دربار عباسیان بودند که بطور مستمر چند نسل در کنار خلفای بنی عباس ماندند و نقش مهمی را در نهضت ترجمه و اعتلای علمی این عصر ایفا نمودند.
بنابر آن چه گذشت، پس از زمانی کوتاه وجود انبوه کتاب های گسیل شده به مرکز خلافت، به همراه رواج کاغذ (73) که از مهم ترین پدیده های این عصر به شمار می آید و به دنبال آن، ترجمه ها و نسخه های متعددی که رونویسان (نساخان و وراقان) از آن ها تهیه می کردند، تاسیس مکانی برای حفظ و نگهداری آن ها را ضروری نمود. از این رو کتابخانه ای عمومی در مکانی فراخ با درهای گشوده و اتاق هایی مملو از کتاب به نام «بیت الحکمه » بنیان نهاده شد (74) تا علاوه بر حفظ آثار مکتوب، جایگاه مناسبی برای مطالعه محققان و طالبان علم باشد. اگرچه هنوز میان محققان برای معرفی نخستین مؤسس آن اختلاف نظر وجود دارد، اما بنابر شواهد و قراین موجود، نخستین گام های بنیان این مؤسسه بزرگ علمی در عهد هارون برداشته شد (75) و بعدها در عصر مامون با بذل عنایت وی و تلاش صاحبان اندیشه به عنوان نخستین فرهنگستان بزرگ علمی طراز اول جهان اسلام مشهور گشت.
مرگ ناگهانی هارون در توس (193ه) نه تنها خلافت اسلامی را به لحاظ سیاسی دچار بحران نمود، بلکه وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ممالک تابعه را نیز مختل کرد. بخشی از این نابسامانی و آشفتگی ها محصول تردید خلیفه در واپسین سال های خلافت وی برای تعیین جانشین بود. نتیجه این تردید به نزاع خاندانی برای کسب قدرت میان وارثان خلافت انجامید. فاتح این رقابت کسی جز مامون، خلیفه مقتدر عباسی، نبود; شخصیتی که با پشتیبانی و رایزنی های وزیر ایرانی خود، فضل بن سهل ذوالریاستین (76) - ریاست بر دیوان قلم و شمشیر (77) - توانست رقیبان را کنار زده، چون فاتحی بی رقیب بر مسند خلافت تکیه زند.
سیاست های خاص مامون به همراه ویژگی های بارزی چون خوش فکری، گشاده دستی، دور اندیشی، علم دوستی، (78) فرهنگ پروری، تحمل آرای مخالف و تسامح در پذیرش افکار دیگران، دوره ای درخشان و کم نظیر را در تاریخ اسلام در سده های نخستین به وجود آورد. نکته قابل توجه حکومت چندین ساله وی در خطه دانش پرور مرو (79) و در دامان دانشمندان و فضلای این از مداین به مرو برده بود، (81) توجه کامل او به علوم مختلف بود و البته هرگز نبایستی آموزه های او از محضر علی بن موسی الرضا را نادیده گرفت، چه این خود یکی از مهم ترین موضوعاتی بود که می توانست در بینش باز خلیفه مؤثر باشد.
بازگشت مامون به بغداد فصلی نوین در تاریخ عباسیان گشود. حضور وی در دارالخلافه بغداد هم زمان با تکوین مذهب اجتهادی شیعه و رواج مکتب فکری و کلامی معتزله، رونقی تازه به جریان علمی بخشید. شرایط موجود حاکم بر مرکز خلافت اسلامی، مامون را به سوی گرایش های معتزلی رهنمون ساخت و چیزی نگذشت که به مدد مطالعات پیشین او در مرو پیرامون موضوع رای و قیاس، علاقه مندی وی به مباحث علمی، فلسفی و کلامی دوچندان شد و در نتیجه، از طرفداران سرسخت مکتب اعتزال گردید. (82) در پرتو این تمایل ها به گردآوری علما و متکلمان و فراخوان آگاهان به زبان عربی، دانایان به فلسفه و علوم اوائل از اقصی نقاط مبادرت نمود (83) و بدین وسیله روح تازه ای از کمال طلبی و علم جویی را در کالبد جامعه اسلامی دمید. مسعودی در این باره آورده است:
در آغاز کار به علت نفوذی که فضل بن سهل و دیگران در او داشتند در احکام و قضایای نجوم می نگریست و تسلیم مقتضیات آن بود و روش شاهان قدیم ساسانی چون اردشیر و دیگران را گرفت و به خواندن کتاب های گذشته کوشید و مطالعه بسیار کرد و مطالب آن را دانست و وقتی کار فضل بن سهل چنان شد که معروف است و مامون به عراق آمد، از این همه روی گرداند و به توحید و وعد و وعید اعتقاد پیدا کرد و با متکلمان نشست و بسیار کس از جدلیان معروف چون ابوهذیل محمدبن هذیل علاف (84) و ابواسحاق ابراهیم بن سیار نظام (85) و دیگران که موافق یا مخالف آن ها بودند به وی تقرب یافتند و فقیهان و ادیبان به مجلس او نشستند و آن ها را از ولایات بیاورد و مقرری داد و مردم به تحقیق و نظر راغب شدند و بحث و جدل آموختند و هرگروه کتاب ها در تایید مذهب و گفتار خویش تالیف کردند. (86)
با توسعه فضای باز فرهنگی آمیخته با تسامح مذهبی، فراهم آمدن زمینه های ابراز عقاید و اظهار نظرهای فرهنگی و مذهبی به همراه رواج روحیه خردگرایی و آزاد اندیشی و شکوفایی شخصیت انسانی در محیطی مناسب و پرجنب وجوش علمی و فرهنگی که البته رونق اقتصادی نیز بدان دامن می زد، بغداد به دارالعلمی افسانه ای و مدینه ای فاضله با همه ویژگی های خاص خود مبدل شد، تا آن جا که شافعی در اواخر قرن دوم درباره آن می نویسد: «هرکس بغداد را ندیده نه جهان را دیده است و نه مردم جهان را». (87)
گرایش های اعتزالی خلیفه و رونق مجالس علمی و فلسفی، ترجمه و تالیف کتاب های بی شماری را در رد یا اثبات نظریه ها و آرای طرفین مخالف یا موافق در پی داشت. خلیفه نیز برای تثبیت آرای معتزله و شاید هجوم شبهات وارد شده به عقاید اسلامی، فرمان داد تا بسیاری از تالیفات فلسفی بویژه آثار ارسطو، جمع آوری شده و به عربی ترجمه شوند. هرچند برخی از منابع، دلیل این اقدام و توجه او را خواب مشهور مامون و هم صحبتی وی با ارسطو طالیس می دانند، (88) اما هرچه که باشد، شکی نیست که خلیفه در ترجمه کتاب های فلاسفه یونان تلاش قابل توجهی مبذول داشت و در این راه از هیچ بخششی دریغ نکرد. (89) گاهی گشاده دستی وی به حدی می رسید که هم وزن کتاب ترجمه شده طلا می بخشید. (90) بی تردید همین سیاست گشاده دستی و بخشش هدایا به دانشوران و مترجمان (91) آثار کهن علاوه بر جذب آنان به دربار خلافت، سبب ماندگاری ایشان در بیت الحکمه می شد. (92)
ناگفته پیداست که این رفتار مامون تاثیر مستقیمی بر اطرافیان، درباری ها، ثروتمندان و صاحب نفوذان دولت عباسی داشت; (93) چه آن ها نیز به تبع خلیفه به ترجمه کتاب های کهن پزشکی، نجوم و فلسفه علاقه نشان می دادند و با تکریم دانشمندان و ایجاد شرایط مطلوب برای محققان و مترجمان، به حرکت و نشاط علمی سرعت بیشتری می بخشیدند. همین امر موجب تشدید روند مهاجرت مترجمان چیره دست و دانایان زبان و ادبیات عربی، ایرانی، یونانی، سریانی و هندی به دارالعلم بغداد شده بود. اما این روند چندان به طول نیانجامید، زیرا آزادی اندیشه و تسامح ظاهری خلیفه نسبت به سایر عقاید که تا حدود زیادی به حضور فعال نسطوریان، یعقوبیان، زرتشتیان، صابئین و برهمن ها در مرکز خلافت اسلامی دامن زده بود، با سیطره کامل معتزله و تبعیت محض خلیفه از آرای آنان به پایان رسید و سرفصل نوینی در تاریخ این عهد گشوده شد. به عبارتی، از این دوره به بعد ظواهر افول نهضت ترجمه نمایان شد; مجالس مناظرات علمی با حضور اندیشمندان معتزله اداره می شد; هرجا محفل گفتگو یا نشستی آزاد منعقد می شد، جدل که از مهم ترین ابزار معتزله بود، پیروز و کامیاب عرصه مجادلات و مناظرات علمی بود. (94)
با همه این مطالب، از آن جا که تجهیز کتابخانه بیت الحکمه و دست یابی به کتاب های ارزشمند علمی سایر سرزمین ها در سرلوحه سیاست مامون قرار داشت، با ارسال نامه هایی برای سران و حاکمان سرزمین های روم، (95) قبرس، (96) صقلیه (سیسیل) (97) و خراسان، از آن ها خواست تا کتاب های قدیمی بویژه آثار فلسفی را برای او ارسال دارند. هرچند گاهی مقاومت هایی از سوی حاکمان این سرزمین ها صورت می گرفت، اما در نهایت کتاب های زیادی به دربار خلافت بغداد گسیل شد; به عنوان مثال، از روم حدود نج بار شتر کتاب (98) و از خراسان صد بار شتر کتاب (99) به بغداد رسید. در میان کتاب های اهدایی رومیان، کتاب های فلسفی مشاهیر یونان باستان (100) و هم چنین آثاری از طب و نجوم و هندسه از جمله کتاب اقلدیس (101) وجود داشت. خلیفه نیز بهترین مترجمان دربار چون حجاج بن یوسف بن مطر، یوحنابن بطریق و حنین بن اسحاق را مامور ترجمه آن ها کرد. (102)
با ورود این آثار نفیس و ارزشمند به مرکز خلافت و آشنایی دانشمندان با ذخایر علمی بیگانگان، بسیاری از محققان برای یافتن سایر کتاب های کهن راهی سرزمین های دوردست شدند تا خود به آن چه در نظر داشتند دست یابند. یوحنابن بطریق (103) و حنین بن اسحاق (104) و قسطابن لوقا (105) در سرلوحه این جماعت بودند. قفطی در تایید این مطلب آورده است: «بعد از این سایر مردم به جستجوی امثال آن کتب افتادند و هر یک به وسیلتی چیزی از آن به دست آوردند تا رفته رفته قدر کثیری از آن کتب در بلاد اسلام شایع گردید.» (106)
سیاست جمع آوری کتب و آثار علمی از اقصی نقاط و گردآوری مجموعه های اهدایی حاکمان به رونق بیش از پیش نهاد علمی و تحقیقاتی بیت الحکمه انجامید. میراث فرهنگی یونانیان، ایرانیان و هندیان و سریانی ها یک جا گرد آمد و با ترجمه بسیاری از آن ها، و با توجه به سیاست خلیفه مبنی بر تشویق و ترغیب مردم برای مطالعه آثار ترجمه شده، تحول علمی عمیقی در جامعه اسلامی پدید آمد. یکی از مهم ترین نتایج ورود این آثار و ترجمه آن ها به زبان عربی، ایجاد مسائل و سؤالات زیادی در اذهان عامه مردم بود که البته حضور دانشمندان سایر ادیان نیز براین موضوع دامن می زد. به دنبال چنین شرایطی، بازار مجالس علمی و مناظرات فلسفی گرم تر شد. خلیفه خود نیز نقش فعالی را در برپایی این گونه مجالس برعهده داشت، تا آن جا که هر هفته روزهای سه شنبه مجلس مناطرات فلسفی می آراست و علما و محققان و متکلمان را دعوت می کرد تا در حضور او به مناظره و گفتگو بنشینند. (107) برخی محققان، مشوق مامون در راه اندازی این گونه مجالس مناظره را استاد وی، ابوهذیل محمدبن هذیل علاف، از معتزلیان طراز اول، می دانند. (108) وی که از مشهورترین جدلیان عصر مامون به شمار می آید، دارای بهترین مجالس مناظرات فلسفی بود و در این مجالس توانسته بود تعداد زیادی از پیروان مذاهب دیگر را به دین اسلام دعوت نماید. (109)
البته در این که مشوق اصلی مامون در راه اندازی چنین مجالسی ابوهذیل بوده است جای شک و تردید است، زیرا طبق اسناد موجود، مجالس علمی مامون سابقه ای طولانی داشت، چه او بیشتر هنگام اقامت در نیشابور و مرو به تشکیل چنین مجالسی مبادرت نموده بود. (110) آورده اند که: گاهی در این مجالس علی بن موسی الرضا نیز شرکت می جست و با نمایندگان نصارا، ثنویه و زنادقه به بحث و گفتگو می نشست. (111)
شایان ذکر است که این مناظرات تنها اختصاص به خلیفه و دربار وی نداشت، بلکه همه جای جامعه اسلامی، از مسجد گرفته تا بازار، می توانست محلی برای گفت وگوهای علمی و مناظرات جدلی باشد. گاه اهمیت حضور در این مجالس به حدی می رسید که برخی مسائل عاطفی دانش پژوهان را نیز تحت الشعاع قرار می داد; به عنوان مثال، آورده اند که: «دانشجویی فرزندی دلبند را از دست داد، کسی را گفت تا به خاکش بسپارد، از ترس این که مبادا یک نشست از درس استاد و بهره گیری از محضر او را از ست بدهد.»
بدیهی است ثمره مهم چنین عصری اعتلای اندیشه اسلامی بود. یکی از مهم ترین نتایج ورود اندیشه ها به عالم اسلام و تلاش و مساعی معتزلیان و مناظرات آنان با مخالفان، پیدایش و رواج علم کلام بود. از این پس متکلمان مجهز به منطق و استدلال و دلگرم به حمایت های خلیفه، در عرصه مناظرات و انجمن های علمی حاضر شده و به نشر علوم عقلی می پرداختند. بدین گونه آن چه را که منصور و هارون آغاز کرده بودند، مامون با شور و اشتیاق به انجام رسانید و عصر طلایی ترجمه و تالیف در عهد او به بار نشست.
با مرگ مامون از شتاب رو به رشد نهضت ترجمه کاسته شد و عصر معتصم (218-227ه) در حالی سپری گردید که رقابت عناصر ترک نژاد با صاحب نفوذان ایرانی و عرب عرصه را بر دانشمندان تنگ نموده بود. با وجود حضور بسیاری از مترجمان طراز اول در این عصر، بیت الحکمه دیگر رونق روزگار مامون را نداشت. بی تدبیری های متعصم و عدم رغبت او به علم (112) از یک سو، و انتقال مرکز خلافت به سامرا (113) از دیگر سوی، تا حدود زیادی از شکوه دارالعلم بغداد کاست. نخستین بازتاب آشفتگی های این عصر در نهضت ترجمه متجلی گشت. از این دوره به بعد تا عصر متوکل که چراغ تابان نهضت علمی به خاموشی گرایید، بسیاری از دانشمندان به اقصی نقاط مهاجرت نمودند و کانون فرهنگ بغداد از هم پاشیده شد. افول اقبال علمی بغداد، رونق سایر مراکز و دربار فاطمیان مصر را به دنبال داشت. (115) حکومت کوتاه واثق (227-232ه) هم نتوانست مشکل انحطاط علمی بغداد را حل نماید. تا این که حکومت به متوکل عباسی رسید. به رغم همه سختگیری ها و تعصبات مذهبی خلیفه سنی،بار دیگر بیت الحکمه به مدد مترجمان عالی رتبه ای چون حنین بن اسحاق و فرزندان و شاگردانش حیاتی دوباره یافت.
اگر چه آثار انحطاط علمی در دوره متوکل به خوبی قابل تشخیص است، اما بنابردلایلی شاید بتوان عصر وی را دوره بهترین و منسجم ترین ترجمه ها دانست، زیرا کارآموزان ترجمه و مترجمین نوپای عصر مامون در این دوره به کمال رسیده بودند و ترجمه های بسیار خوبی به بازار علم عرضه می کردند و هم اینان فرهنگستان بیت الحکمه را برای مدت کوتاهی رونقی قابل توجه بخشیدند.
با این وجود، سیاست نادرست و ممانعت از راه اندازی مجالس مناظره، از یک سو، و مجازات مجریان و کسانی که در این امر تلاش می نمودند، از سوی دیگر، علاوه بر درهم پیچیدن طومار عصر آزاد اندیشی مامون، موجبات رنجش مترجمان طراز اول و یا مهاجرت آنان از مرکز خلافت را فراهم آورد. (116) همین امر به همراه سایر عوامل سیاسی، فرهنگی که میراث عصر معتصم بود، ارکان فرهنگی جامعه اسلامی را سست نمود و عصر طلایی نهضت علمی اسلامی به خاموشی گرایید.
معرفی ادوار نهضت ترجمه در عصر عباسیان
بیشتر محققان، سیر تحول نهضت علمی عصر عباسیان را به سه دوره تقسیم نموده اند. در میان این سه دوره، تنها عصر هارون و مامون عباسی بود که به دلیل ویژگی های خاص خود، به عصر طلایی اسلام موسوم گشت. عصری که در آن جهشی عظیم برای انتقال علوم از دیگر ممالک به جهان اسلام صورت گرفت و بخش عظیمی از آثار مکتوب پیشینیان به زبان های سریانی و عربی ترجمه، شرح و تفسیر گردید. سرآمدان این نهضت که از ابتدا در جریان نهضت علمی حضور داشتند، عمدة تا پایان عصر متوکل به حیات علمی خود ادامه دادند و با مرگ آنان و روی کار آمدن برخی خلفای نالایق که شاید توجهی به پیشبرد علوم نداشتند، جریان عظیم علمی رو به افول نهاد. با این توصیف سه دوره سابق الذکر عبارتنداز:
دوره نخست: از خلافت منصور آغاز و به وفات هارون الرشید (از سال 136 تا 193 ه) ختم می شود. با توجه به شرایط خاص این دوره می توان ادعا نمود که نخستین گام های نهضت ترجمه در این عصر برداشته شد. یکی از ویژگی های این عصر حضور بی شائبه پزشکان، منجمان و برخی ادیبان در دربار خلافت اسلامی و توجه بیش از پیش خلفا به تنجیم، پزشکی، سیاست، قصص و سیر است. از این رو غالب آثاری که در این دوره ترجمه شده اند، مربوط به علم نجوم، پزشکی و سیرالملوک بود. در این میان، کتاب های بقراط، جالینوس و آثار هندی و ایرانی بسیاری به عربی ترجمه گردید.
طبقه اول مترجمان برجسته در این عصر عبارتنداز:
نوبخت منجم: در پی علاقه و اعتقاد منصور به تنجیم، طالع بینی و پیشگویی، خاندان نوبخت که از سرآمدان و نام آوران علم نجوم بودند به دربار خلافت راه یافتند و در اندک زمانی، وی (نوبخت) و پسرش ابوسهل از موقعیت خوبی در دربار برخوردار شدند. نام اصلی ابوسهل، طیما ذاه ماباذار خسرو ابهشاذ بود و منصور نام او را به ابوسهل برگرداند. (117) چنان که آورده اند، منصور هنگام بنای شهر بغداد، از مشاوره نوبخت کمال بهره را برد. (118) خاندان نوبختی هم چون دیگر خاندان های ایرانی به قدر سهم خویش در نهضت ترجمه خدمت های قابل توجهی ارائه کردند و کتاب های بسیاری را از فارسی به عربی ترجمه نمودند. (119)
عبدالله بن مقفع (روزبه): یکی از برجسته ترین چهره های ایرانی در نهضت ترجمه است. قفطی در مورد او می گوید: «اول کسی است در ملت اسلامیه که همت بر ترجمه کتب منطقیه گماشت ». (120) وی ترجمه کتاب های منطقی ارسطو یعنی: قاطیغوریاس (مقولات عشر)، باری ارمنیاس و انولوطیقا (تحلیل قیاس) را به ابن مقفع نسبت داده است. (121) با وجود شبهاتی که در انتساب این ترجمه ها به ابن مقفع وجود دارد، (122) هرگز نبایستی توانایی های وی را نادیده گرفت. تسلط او به زبان پهلوی و کارآمدی وی در امر ترجمه به زبان عربی بر هیچ اهل علمی پوشیده نیست. ابن ابی اصیبعه ترجمه های او را ستوده و آن ها را نزدیک به اصل می داند. (123)
از میان برجسته ترین آثار ادبی این عصر، کتاب کلیله و دمنه (124) (کلیگ و دمنگ) است که از مشهورترین کتاب های هندی به زبان سانسکریت به شمار می آید. این کتاب که پیشتر در عهد ساسانیان توسط برزویه طبیب از سانسکریت به پهلوی برگردان شده بود، در آغاز عصر نخست نهضت علمی، توسط ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه شد. علاقه برمکیان، بویژه جعفر و یحیی بن خالد، به حفظ محتویات این کتاب موجب شد تا ابان بن عبدالحمید بن لاحق ترجمه عربی ابن مقفع را به شعر تنظیم نماید (125) و با اهدای آن به جعفر برمکی یک صد درهم جایزه بگیرد. علاوه بر این، یحیی بن خالد بابت این اقدام به او سیزده هزار دینار و فضل بن یحیی به او پنج هزار دینار جایزه اعطا نمود. (126) این کتاب منظوم دارای چهارده هزار بیت شعر بود (127) که در مدت سی ماه به نظم درآمد. (128) ترجمه گران مایه ابن مقفع به عنوان نمونه ای عالی از ادبیات کهن تا به امروز در مدارس جهان تدریس می شود.
از دیگر آثار این مترجم ایرانی، ترجمه «خداینامه » از پهلوی به عربی است. با توجه به موضوع این کتاب که شرح حال شاهان ایرانی بود، ترجمه آن، «سیر ملوک العجم » نام گرفت. علاوه بر این، ترجمه کتاب های دیگری چون آیین نامه، مزدک، التاج فی سیرة انوشیروان، الادب الکبیر و الادب الصغیر و الیتیمیه نیز به او منسوب است. (129)
جورجیس بن بختیشوع (148-152ه): رئیس بیمارستان و دارالعلم جندی شاپور، پزشک و مترجم دربار منصور عباسی بود. (130) به برکت حضور طولانی مدت وی و فرزندان و نوادگانش (131) در دربار خلافت عباسی مقدمات اصلی تکوین و تکامل علم پزشکی و هم چنین نخستین مراحل نهضت ترجمه فراهم آمد، زیرا جورجیس نخستین کسی است که آثار پزشکی یونانی را به سریانی ترجمه نمود. (132)
ابواسحاق ابراهیم بن حبیب فزاری: از منجمان و مترجمان دربار منصور بود. (133) نام و آوازه بلند وی بیشتر به سبب اختراع تجهیزات نجومی بود; چنان که ابن ندیم وی را نخستین مخترع اسطرلاب در اسلام معرفی نموده است. (134)
تئوفیل منجم: از مارونیان جبل عامل بود و در عهد مهدی به بغداد آمد. تسلط وی به زبان یونانی و آگاهی کافی او به پیچیدگی های زبان عربی موجب شد تا کتاب های بسیاری را در نهایت فصاحت از یونانی به سریانی ترجمه نماید. (135)
یوحنا بن ماسویه نصرانی: از قدیمی ترین و مشهورترین دانشمندان سریانی نژاد است. مهارت در پزشکی و نیز ویژگی های فردی او به مدد عمر طولانی وی (م 234ه) موجب شد تا در دربار خلفای عباسی، از رشید تا متوکل، از اقبال بالایی برخوردار شود. (136) به دلیل آگاهی و تسلط یوحنا به زبان های یونانی و سریانی، عهده دار امر ترجمه بیشتر کتاب هایی که از فتح عموریه و آنقره و برخی از نواحی آسیای صغیر و سرزمین روم به مرکز خلافت اسلامی می رسید، شد. مقام و اعتبار یوحنا نزد هارون بسیار زیاد بود، تا حدی که وی ضمن دارا بودن مشاغل متعدد علمی، مدت ها عهده دار منصب ریاست درالترجمه دربار بود. (137) براساس گزارش منابع، محافل علمی یوحنا از کهن ترین مجالس بحث و مناظراتی بود که از همه اصناف و طبقات در آن گرد می آمدند. متکلمان، فیلسوفان، صاحبان اندیشه و حکمت، منجمان و پزشکان عالی رتبه با افتخار در این انجمن علمی شرکت جسته و به بحث و گفتگو می پرداختند. (138) حاصل حضور پرثمر او در بیت الحکمه، ترجمه و تالیف کتاب های بی شماری بود که منابع موجود اسامی تعداد زیادی از آن ها را ثبت کرده اند. (139) اما اقدامات علمی و فرهنگی او به همین مقدار خلاصه نشد، بلکه او با همت بسیار به ربیت شاگردانی چون حنین بن اسحاق پرداخت که بعدها هریک منشا خدمات مهمی در نهضت ترجمه شدند.
علان شعوبی: علان، یا غیلان بن حسن الوراق، معروف به شعوبی، از نزدیکان و ملازمان دربار برمکیان بود. وی مدت ها در بیت الحکمه هارون و سپس مامون، به امر خطیر نساخی و رونویسی آثار متعدد مشغول بود. (140) علاقه و تخصص او بیشتر به تالیف کتاب های انساب و مثالب و یا ثبت تاریخ منافرات و مناظرات عرب بود. (141) در این آثار، کانون توجه او به هتک حرمت عرب جاهلی و ذکر مثالب قبائل آنان بود; به عنوان مثال، او کتاب مثالب قریش، مثالب تیم بن مره، مثالب بنی اسد، مثالب عبدالدار بن قصی، مثالب بن عدی و ... (142) را به رشته تحریر درآورد. همین تعصب و ضدیت با اقوام عرب موجب شد که او را شعوبی بنامند.
فضل بن نوبخت: یکی از خاندان محتشم نوبختیان است. بنابر نقل منابع، وی از ائمه متکلمین و از مشهورترین آن ها به شمار می رفت. در عصر هارون متولی خزانه کتب حکمت بود (143) و کتاب های بی شماری را از فارسی به عربی ترجمه نمود. (144)
بختیشوع بن جورجیس: او نیز چون پدرش پزشکی حاذق بود و در دربار هارون علاوه بر طبابت، در عرصه ترجمه نیز خدمات شایان توجهی را عرضه نمود. (145) یکی از فرزندان او جبرئیل نام دارد که به دلیل تبحر و مهارت در حرفه پزشکی با حمایت برمکیان به دربار هارون راه یافت (146) و تا عصر مامون در آن جا باقی ماند.
قفطی ضمن معرفی او، به طور مفصل گزارش مالی و سیاهه های دریافتی شگفت آور او را ثبت نموده است. (147) جهشیاری به نقل از جبرئیل آورده است که او بارها به مامون می گفت: «این رفاه و نعمت نه از تو و نه از پدرت به من رسیده است، بلکه آن را از یحیی بن خالد و فرزندانش دارم.» (148) اما دلیل این امر هرچه که باشد افزون بر شگفتی، حکایت از جایگاه بالا و والای پزشک نصرانی در دربار هارون و مامون دارد.
گفتنی است در کنار پزشکان، منجمان و مترجمان ایرانی، سریانی و قبطی، جمع بسیاری از دانشمندان هندی نیز در دربار هارون حضور داشتند. این گروه که با اشاره برمکیان به بغداد آمده بودند، در امر ترجمه آثار هندی و سانسکریت به عربی فعالانه شرکت داشتند و منشا انتقال علوم هندی به جهان اسلام شدند. از میان آنان می توان به صالح بهله هندی، بازیکر، قلیرفل سندباز، (149) منکه هندی، (150) کنکه هندی (151) و ابن دهن - پزشک دربار هارون (152) که در بیمارستان برامکه هم مشغول خدمت بود (153) اشاره نمود.
دوره دوم: از سال 198 تا سال 300 هجری قمری را در بر می گیرد. این دوره طولانی با خلافت مامون آغاز و به خلافت مقتدر ختم می شود. برخی محققان تمام این دوره را عصر طلایی نامیده اند، (154) حال آن که با توجه به قراین تاریخی، در اواخر خلافت مامون و با روی کار آمدن برخی خلفای بی تدبیر و بی توجه به علوم چون معتصم و واثق، نشانه های ضعف دولت عباسی و البته نهضت ترجمه نمودار شده بود.
از مهم ترین ویژگی های این عصر توجه خلفا به علوم عقلی و مباحث کلامی و فعالیت متکلمان معتزلی است. حضور فعال صاحبان اندیشه و متکلمان برجسته، بازار مجالس خطابه، مناظره و مباحث علمی را در بغداد گرم تر نموده بود. جانب داری و حمایت خلیفه از برپایی چنین مجالسی، بر رونق این مناظرات افزود. از این رو توجه بیشتر مترجمان به کتاب هایی معطوف بود که در حوزه علوم عقلی نگاشته شده بودند;برای نمونه، عمده آثار ارسطو و بخشی از کتاب های افلاطون با زمینه و محتوای منطق و فلسفه ترجمه و تفسیر گردیدند.
سرآمدان فن ترجمه در این عصر بسیارند. مهارت، تسلط به زبان های زنده آن عصر، علاقه و پشتکار از ویژگی های بارز مترجمان دوره دوم است. بی شک معرفی همه آن ها در حوصله این گفتار نیست، لذا به رسم اختصار تنها به گزیده ای از این نخبگان ترجمه اشاره خواهد شد:
حنین بن اسحاق (م 260ه): وی ملقب به ابی زید العبادی و از نسطوریان مقیم بغداد بود که در علم پزشکی و فن ترجمه و تالیف از سرآمدان عصر خود به شمار می آمد. قفطی در مورد او می نویسد:
طبیبی بوده صاحب نظر در تالیف و علاج، در صناعت کحال ماهر، در لسان یونانی و عربی فصیحی بارع و شاعری نادر و خطیبی زبان آور، از مترجمین کتب حکمت (از سریانی به عربی) به جودت نقل و ترجمه ممتاز. (155)
سال ها شاگردی در محضر بزرگی چون یوحنابن ماسویه (156) او را عالمی وارسته گردانید، اما روح لطیف و نقاد وی توهین استاد را به اهل حیره نپذیرفت و پس از مدت ها کسب فیض و شاگردی، از محضر یوحنا کناره گرفت و برای یادگیری زبان یونانی به دیار غربت شتافت و پس از مدتی با کوله باری از تجربه و آثار علمی یونان به بغداد باز گشت و به ترجمه متون یونانی مشغول شد. (157)
حنین علاوه بر اشتغال به طبابت و کار مترجمی، چشم پزشکی حاذق بود. تسلط او به زبان های سریانی، عربی و یونانی (158) موجب شده بود تا در ترجمه آثار کهن به افتخارات بی شماری نائل آید و در اندک زمانی منصب ریاست دارالترجمه یا امین الترجمه دربار را به خود اختصاص دهد. (159) از آن جا که در شعر و زبان آوری هم تبحر فراوانی داشت، بیشتر کتاب هایی که به عربی و حتی سریانی ترجمه نمود، از شیوایی و فصاحت بالایی برخوردارند. (160) در دارالترجمه مامون، نویسندگان و مترجمان زیادی زیر نظر او به امر ترجمه مشغول بودند که از میان آن ها می توان به موسی بن خالدترجمانی، (161) اصطفن بن بسیل، (162) حبیش بن حسن اعسم، یحیی بن هارون (163) اشاره نمود. کارنامه فرهنگی حنین گواهی بر پرکاری و تلاش بی وقفه اوست. (164)
تخصص او در امر پزشکی موجب شد تا بیشتر کتاب های بقراط که توسط جالینوس تفسیر شده بود را به عربی و سریانی ترجمه نماید. (165) برخی از کتاب های طبی بقراط عبارتنداز: عهد بقراط (ترجمه به سریانی)، کتاب الفصول (نقل به سریانی برای محمد بن موسی خوارزمی)، کتاب الکسر (نقل به سریانی برای محمدبن موسی)، تقدمه المعرفه، قاطیطیون (نقل به سریانی برای محمد بن موسی)، الماء و الهواء، و طبیعة الانسان. از میان انبوه کتاب های طبی جالینوس نیز که توسط حنین ترجمه شد می توان به این موارد اشاره نمود: کتاب علل الصوت الحرکات المجهوله، افضل الهیئات، سوء المزاج المختلف، الادویه لمفرده، المولود لسبعة اشهر (نوزاد هفت ماه)، محنه الطبیب، مداواه الامراض و .... (166)
حنین بارها به یونان سفر کرد و هربار با خود کتاب های ارزشمندی را برای ترجمه آورد، تا این که پس از باز گشت از آخرین مسافرتش به بغداد، از ملازمان خاندان محتشم موسی بن شاکر گردید و آن ها وی را به ترجمه کتاب های یونانی ترغیب و تشویق فراوان نمودند. بنابر نقل منابع، او باقی عمر پربرکت خود را در راه ترجمه، تفسیر و تالیف صرف نمود. (167) از این رو به حق او را شیخ المترجمین نام نهاده اند. (168) خلف شایسته او، فرزندش اسحاق، راه پر صعوبت پدر را ادامه داد و با ترجمه بسیاری از کتاب های یونانی و سریانی به عربی، (169) بویژه کتاب های فلسفی حکمای یونانی، از نام آوران عصر خود گردید. (170)
ابویعقوب بن اسحاق کندی: ملقب به فیلسوف عرب، از مشهورترین دانشمندان و سرآمدان عصر عباسی است که بیشتر دوران حیات پربرکت او در دوره نهضت ترجمه گذشت. مهارت او در پزشکی، شیمی، فلسفه، تاریخ و جغرافیا به همراه تسلط بر متون حکمت یونانی، فارسی و هندی چیزی نیست که از کسی پوشیده باشد. قفطی در این مورد می نویسد:
یعقوب مذکور در ملت اسلامیه، به تبحر در فنون حکمت یونانیه و فارسیه و هن
translation movement
کلمه "نهضت" به معنای حرکت یا اقدام جمعی به منظور تغییر یا اصلاح است. در زبان فارسی، استفاده از کلمه "نهضت" نیازمند رعایت برخی از قواعد نگارشی و معنایی است. در زیر به چند نکته مهم در این زمینه اشاره میشود:
-
قید ارتباطی: در هنگام استفاده از واژه "نهضت"، معمولاً نیاز به ذکر موضوع یا دلیلی است که این نهضت به خاطر آن شکل گرفته است. مثلاً: "نهضت آزادی"، "نهضت ملی" و غیره.
-
جمع و مؤنث: واژه "نهضت" مؤنث است و در صورت نیاز میتوانید از قیدهای مؤنث در جمله استفاده کنید، مانند "این نهضت در تاریخ کشور ما تأثیر زیادی داشته است."
-
علامتگذاری: اگر "نهضت" بخشی از عنوان یا تیتر باشد، معمولاً با حروف بزرگ شروع میشود، مثلاً: "نهضت تحصیل".
-
توجه به سیاق: هنگام نوشتن درباره نهضتها، دقت به سیاق و بافت جامعهشناختی و تاریخی اهمیت دارد تا مفهوم دقیق منتقل شود.
- استفاده از فعل مناسب: هنگام بیان درباره نهضت، باید از افعالی استفاده کنید که نشاندهنده اقدام یا تأثیر آن باشد. مثلاً: "نهضت به وقوع پیوست"، "نهضت تأثیری عمیق بر جامعه گذاشت".
با رعایت این نکات و توجه به بافت جملات، میتوانید به درستی از کلمه "نهضت" در نوشتار خود استفاده کنید.