جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اعراض .[ اَ ] (ع اِ) متاعها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کالا. و آنرا عَرَض نیز گویند. (از اقرب الموارد) : درهای خزاین بگشاد و ذخایر اموال و نفایس اعلاق و اعراض که اسلاف او بتدبیر و تقدیر وزراء بزرگ فراهم آورده بودند بر وجوه لشکر و قوام حشم و طبقات خدم خرج کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 29). || بیماریها. (غیاث اللغات ) (مؤید الفضلاء) (آنندراج ). وبه اصطلاح اطباء، بمعنی مرض که بسبب مرضی پیدا شده باشد. (غیاث اللغات ). آنچه بر آدمی از بیماری و جز آن طاری شود. (از اقرب الموارد). ج ِ عَرَض . بباید دانست که همچنانکه از سبب ها حالها تازه گردد اندر تن مردم آنرا امراض گویند، از امراض نیز حالها تازه گردد، آنرا اعراض گویند و این اعراض را بقیاس به امراض اعراض گویند و بقیاس با آنکه طبیب از آن اعراض نشانه ها جوید به شناختن حالهای بیماری علامت گویند از بهر آنکه نشانها حالها تن مردم و از نشانه ها بعضی نشان تندرستی است و بعضی نشان بیماری . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). - اعراض کردن ؛ بیمار شدن . رنج بردن از عروض حادثه ٔ ناگهانی . (ناظم الاطباء). || چیزهای نوپیداشده . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). || ج ِ عَرَض ، بمعنی مال ، کم باشد یا بسیار و حطام دنیاوی و غنیمت و طمع و هر چیز که پایدار نباشد و عطا و مطلب و آفت که بر چیزی عارض شود و جز آن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). و رجوع به عرض شود. || ج ِ عَرض ، بمعنی کوه یا روی کوه یا ناحیه ٔ کوهستانی یا جایی که کوه مرتفع شود. و لشکر بزرگ و پهناور و جز آن . (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). و رجوع به عَرض شود. || ج ِعِرض ، بمعنی جسد و مسامهای بدن که از آن عرق بیرون آید و بوی بدن خوب باشد یا بد و جز آن . (از اقرب الموارد). ج ِ عرض ، بمعنی شهرها و ده های حجاز و جسدهای مردم و ناموسها و آبروها. (آنندراج ). و رجوع به عِرض شود. || ج ِ عَرَض ، که بمقابله ٔ جوهر باشد،یعنی چیزهائی که ثبات و مستقل بنفس خود نباشند و قائم بغیر باشند. (غیاث اللغات ). ج ِ عَرَض و آن اسم است برای هر چیز که پایدار نباشد. (از اقرب الموارد). ج ِ عَرَض ، بمعنی هر چیز که پیوسته نباشد به اصطلاح منطقیان هرچه قائم بچیزی دیگر باشد. (از اقرب الموارد). آنچه قائم بغیر باشد و پایدار نباشد، مقابل جوهر. (از متن اللغة). و در اصطلاح متکلمان و حکما جمع عرض است که قسیم و مقابل جوهر باشد و نباید آنرا با عرض بمعنی عرضی مقابل ذاتی اشتباه کرد چنانکه برخی پنداشته اند، زیرا عرض بحمل مواطات بر جوهر خود حمل شود و گاه جوهر نیز عرضی باشد چنانکه حیوان عرضی عام است برای ناطق در حالی که حیوان از جوهر است بخلاف عرض مقابل جوهر که حمل آن بر جوهر ممکن نباشد، زیرا نمی توان گفت : انسان بیاض است ، بلکه انسان ذوبیاض باشد و بعلاوه عرض قسیم جوهر است و قسیم شی ٔ بر شی ٔ حمل نشود. و عرض مقابل جوهر را متکلمان دو قسم دانسته اند: اول اعراضی که بموجودات جاندار اختصاص دارد. و آنرا در ده قسم محصور دانند که عبارت است از: حیات ، قدرت ، اعتقاد، ظن ، کلام نفسی ، اراده ، کراهت ، شهوت ، نفرت و الم . دوم اعراضی که بجانداران اختصاص ندارد همچون محسوسات و اکوان . ولی بر اصل تقسیم و بر حصر قسم اول در ده نوع ایراداتی است از جمله آنکه ضحک و تعجب و غم و فرح و جز آن از اقسام مزبور خارج است . و حکماء اعراض رادر نه قسم محصور دانند که عبارتند از: کم ، کیف ، این ، وضع، ملک (جده )، اضافه ، متی ، فعل ، انفعال و آنرا مقولات تسع (نه گانه ) خوانند لیکن بر این حصر نیز ایرادشده به این که نقطه ٔ وحدت از تقسیم خارج است ، در جواب از این اشکال گفته اند: عرض بودن این دو امر مسلم نیست ، زیرا در خارج وجود ندارند و بر فرض تسلیم جواب آن است که مقصود حصر همه ٔ اقسام عرض نیست بلکه حصر اعراض مقولیه که اجناس عالی هستند مقصود است و اجناس عالی عرض از نه قسم افزون نیستند. بهر حال مشهور میان حکماء محصور بودن مقولات در ده قسم است که یک قسم جوهر و نه قسم عرض باشد و خود اعتراف دارند که این حصر استقرائی است نه حصر عقلی و بهمین جهت برخی خلاف آنرا اختیار کرده و مقولات را چهار قسم دانند که عبارت است از جوهر و کم و کیفیت و نسبت که خود شامل هفت قسم دیگر است و شیخ اشراق (مقتول ) آنرا پنج قسم برشمرده و حرکت را یک مقوله ٔ مستقل دانسته است (و چهار مقوله ٔ دیگر جوهر و کم و کیفیت و نسبت باشد). باید دانست که در اصل وجود داشتن اعراض اختلافی نیست بجز ابن کیسان که میگوید عالم همه جوهر است . و قائلین بوجود اعراض بجز عده ٔ کمی اتفاق دارند بر آنکه عرض را وجودبنفسه نیست و وجود آن در موضوع باشد. و همچنین همه ٔارباب علوم عقلی (اعم از حکیم و متکلم ) انتقال عرض را از موضوع خود ممتنع میدانند همانطور که قیام عرضی را بعرض دیگر محال می شمارند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و برای تفصیل بیشتر رجوع به عرض شود : نماند قیمت اعراض چون پیدا شود جوهر کجا کل آمده باشد چه باشد قیمت اجزا. قطران . محمول نیی چنانکه اعراض موضوع نیی چنانکه جوهر. ناصرخسرو. آفات دیو را بفضایل عزایمند و اعراض علم رابمعانی جواهرند. ناصرخسرو. هیولیش دو و اعراض سه و جوهر یک ده و دو قسمت و ارکانش هفت و اصل چهار. ناصرخسرو. پس فضل فاضلان نه به اعراض است ای مرد نه مگر بقد و بالا. ناصرخسرو. - اعراض حجاز ؛ رساتیق آن . (منتهی الارب ). - اعراض شجر ؛ سرشاخهای درخت . (منتهی الارب ). - اعراض نفسانی ؛ عبارت از غم و هم و فرح و فزع و خجلت است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اعراض نفسانی ؛ شادی و لذت و خشم و اندوه و ترس و ایمنی و اندیشه و امید و آنچه بدان ماند. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). غم و هم و فزع و فرح و خجلت . (ناظم الاطباء). || ج ِ عرض ، بمعنی عرضی و در اصطلاح ارباب منطق یعنی آنچه بر شی ٔ طاری شود و جزء حقیقت ذات آن نباشد، مانند ضحک که بر انسان عارض می شود. مقابل ذاتی . و آنرا اقسامی است از قبیل اعراض غریبه و اعراض لازم و اعراض مفارق و عرض خاص و عرض عام و جز آن . اعراض به این معنی غیر از اعراض است که قسیم جوهرهستند. (از حکمة الاشراق ). و برای تفصیل بیشتر رجوع به عرض و کشاف اصطلاحات الفنون ذیل کلمه ٔ عرض شود. 1- انصراف، پشت كردن، رويگرداني، ضديت، مخالفت
2- ترس، هول
3- كراهت، نفرت اقبال disagreement خلاف، تعارض، نزاع، معارضة، مخالفة، تضارب، إختلاف في الرأي، لا ملاءمة، الخلاف semptomlar symptômes symptome síntomas sintomi
خلاف|تعارض , نزاع , معارضة , مخالفة , تضارب , إختلاف في الرأي , لا ملاءمة , الخلاف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "اعراض" در زبان فارسی به معنای دوری، درگذشتن یا گذر کردن از چیزی است. این کلمه به عنوان مصدر فعل "اعراض" در ساختارهای مختلف زبان فارسی به کار میرود. در اینجا برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه آورده میشود:
نحوه نوشتن: کلمه اعراض به همین شکل نوشته میشود و به دو صورت «اعراض» و «اعراض کردن» به کار میرود.
نکته املایی: املای صحیح کلمه "اعراض" باید مورد توجه قرار گیرد و از هر گونه املای نادرست پرهیز شود.
معنی و کاربرد:
میتواند به معنای کنارهگیری از یک موضوع یا دوری از آن استفاده شود.
در جملات میتوان از آن به عنوان مصدر استفاده کرد: "او از مسئولیتهایش اعراض کرد."
ساختار جملاتی:
"اعراض از حقیقت همیشه عاقبت خوبی ندارد."
"وقتی اعراض میکنیم، فرصتهای مهم را از دست میدهیم."
زمینههای معنایی: کلمه "اعراض" معمولاً در متون رسمی و ادبی بیشتر به کار میرود و در مکالمات روزمره کمتر استفاده میشود.
نکات نگارشی:
در نوشتار رسمی، به دقت در کاربرد و ساختار جملات توجه کنید.
از بیان موضوعات مرتبط با اعراض به شکلی واضح و صریح استفاده کنید.
با رعایت این نکات، میتوانید به طور مؤثر از کلمه "اعراض" در نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در زیر چند جمله با استفاده از کلمه "اعراض" ارائه شده است:
او از ابلاغ وظایف جدید خود اعراض کرد و تمایل به ادامه کار قبلیاش داشت.
اعراض از مشکلات جامعه، بهویژه در جوانان، میتواند پیامدهای خطرناکی به همراه داشته باشد.
برخی افراد از اعراض و ناراحتیهای اجتماعی به دلیل فشارهای اقتصادی رنج میبرند.
اعراض و بیتوجهی به سلامت روان میتواند تأثیرات منفی بر روی کیفیت زندگی فرد داشته باشد.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!