جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بو. مخفف بود و باشد و بوم وباشم . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : دلی دارم که درمانش نمی بو نصیحت میکرم سودش نمی بو ببادش میدهم نش می برد باد بر آذر می نهم دودش نمی بو. باباطاهر. امید و آرزو. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). امید و طمع. کاشکی . شاید. (غیاث اللغات ). امید. (رشیدی ) : دعای من بتو بو که مستجاب شود دعا کنم بتو بر بود که سگ گردی . سوزنی . پای نهم در عدم بو که بدست آورم همنفسی تا کند درد دلم را دوا. خاقانی . کژ باخته ام بو که نمانم یک دست هم ماندم و کژ باختنم سود نداشت . خاقانی . بپویم بو که درگنجم بکویت بجویم بوکه دریابم جمالت . خاقانی . زآن همه شب یارب یارب کنم بو که شبی جلوه ٔ آن شب کنم . نظامی . بو که بختت برکند زین کان عطا ای شه فیروزچنگ درگشا. مولوی . بو که آن گوهر بدست او بود جهد کن تا از تو او راضی شود. مولوی . بو که مصباحی فتد اندر میان مستقل گشته ز نور آسمان . مولوی . پیشتر آ تا بگویم قصه ای بو که یابی ازبیانم حصه ای . مولوی . عمر منست زلف تو بو که دراز بینمش جان منست لعل تو بو که بلب رسانمش . سعدی . کردیم بسی جام لبالب خالی تا بو که نهیم لب برآن لب حالی . سعدی . وآن همه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد. سعدی . بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوی تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی . حافظ. در خیال این همه لعبت بهوس می بازم بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد. حافظ. تا بو که دست در کمر او توان زدن در خون دل نشسته چو یاقوت احمرم . حافظ. 1- رايحه، ريح، شمه، شميم، عطر، نفحه، نكهت
2- اميد، آرزو
3- بادا، باشد smell, odor, scent, aroma, savor, redolence, whiff, odour, savour رائحة، شم، حاسة الشم، رائحة كريهة، رائحة نتنة، قص الأثر بحاسة الشم، اشتم، إكتشف بحاسة الشم، تفوح منه رائحة عفنة، يشم koku odeur geruch oler odore بویایی، استشمام، رایحه، شامه، بوکشی، عطر و بوی، طعم، شهرت، خوشبویی، پی، ادراک، مادهء عطری، بوی خوش عطر، مزه، حس ذائقه، نفخه، باد، دود، وزش، پف
کلمه "بو" در زبان فارسی به معانی مختلفی اشاره دارد. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
استفاده در جملات:
"بو" به معنای عطر یا رایحه است و معمولاً به عنوان اسم استفاده میشود. مثلاً: "در باغ، بوی گلها بسیار دلپذیر بود."
مفرد و جمع:
کلمه "بو" مفرد است و زمانی که بخواهید به چند نوع بوی مختلف اشاره کنید، میتوانید از "بوها" استفاده کنید. مثلاً: "بوهای مختلفی از گلها به مشام میرسید."
قید:
میتوان "بو" را به عنوان قید در جملات استفاده کرد. مثلاً: "این غذا بویی مطبوع دارد."
ترکیب با دیگر واژهها:
"بو" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود، مثل "بوی خوش"، "بوی بد"، "بوی عطر".
خط فاصله:
در مواردی که "بو" با واژگان دیگر ترکیب میشود، معمولاً نیازی به خط فاصله نیست. مثلاً: "بوی گلابی" به جای "بو- گلابی".
نکات نگارشی:
هنگام نوشتن، توجه به استفاده صحیح از فاصلهها و نقطهگذاری اهمیت دارد. به عنوان مثال: "او گفت که بوی باران را دوست دارد."
با رعایت این نکات میتوان در نوشتار خود از کلمه "بو" به درستی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بو" در جمله آورده شده است:
بوی گلهای تازه در باغ به مشام میرسید.
در جنگل، بوی خاک مرطوب بعد از باران فوقالعاده بود.
هنگامی که درب یخچال را باز کردم، بوی غذاهای مانده به مشامم رسید.
بوی شیرینیهای تازه پخته شده تمام خانه را پر کرده بود.
او از بوی عطر محبوبش خوشش میآمد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر