جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بوی . (اِ) عطریات . (برهان ) (انجمن آرا). عطر و شمیم و عطریات و چیزهای معطر. (ناظم الاطباء). بو. (فرهنگ فارسی معین ). این کلمه با کلماتی چون : شب (شب بوی )، سمن (سمن بوی )، غالیه (غالیه بوی )، خوش (خوش بوی )، کافور (کافوربوی )، شیر (شیربوی )، هم (هم بوی )، می (می بوی )، مشک (مشکبوی )، سنبل (سنبل بوی )، یاسمن (یاسمن بوی )، عبیر (عبیربوی )، بد (بدبوی )، بی (بی بوی )، گل (گلبوی )، شاه (شاه بوی )، کم (کم بوی )، پر (پربوی )، نافه (نافه بوی )، غالیه (غالیه بوی )، ترکیب شود : گبت نادان بوی نیلوفر بیافت خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت . رودکی . بوی برآمیخت گل چو عنبر اشهب بانگ برآوردمرغ با رخ طنبور. منجیک . یک لخت خون بچه ٔ تاکم فرست از آنک هم بوی مشک دارد و هم گونه ٔ عقیق . عماره . زمین بود در زیر دیبای چین پر از درّ خوشاب روی زمین می و بوی و آواز رامشگران همه بر سران افسر از گوهران . فردوسی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). چو شد زیب خسرو چو خرم بهار بهشتی پر از رنگ و بوی و نگار. فردوسی . باد شبگیری بر زلف سیاهش بوزید طبل عطار شد از بوی ، همه لشکرگاه . فرخی . تا خوید نباشد برنگ لاله تا خار نباشد ببوی خیرو. فرخی . گفتم که مشک ناب است آن جعد زلف تو گفتا ببوی و رنگ عزیز است مشک ناب . عنصری . مشک باشد لفظ و معنی بوی او مشک بی بو ای پسر خاکستر است . ناصرخسرو. پشت پایی زد خرد را روی تو رنگ هستی داد جان را بوی تو. خاقانی . گلی را که نه رنگ باشد نه بوی حرام است سودای بلبل بر اوی . سعدی . آن گوی معنبر است در جیب یا بوی دهان عنبرین بوست . سعدی . پریرویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی باشد. سعدی . - بوی خوش ؛کنایه از عطر و آنچه بوی خوب دهد. عبیر. عطر. ریّا.(دهار). طیب . طاب . عطر. (منتهی الارب ) : پرستار با مجمر و بوی خوش نظاره بر او دست کرده بکش . فردوسی . چو لب را بیاراید از بوی خوش تو از ریختن آب دستان مکش . فردوسی . هم از پیش آن کس که با بوی خوش همی رفت با مشک صد آبکش . فردوسی . || رایحه . (برهان ). بو و رایحه و هر چیزی که دارای رایحه بود. مانند خوشبوی و بدبوی و عنبربوی . (ناظم الاطباء). || طمع. (برهان ) (ناظم الاطباء). || امید و آرزو و خواهش . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). سراغ و امید و آرزو.(آنندراج ). - به بوی ؛ به امید. به آرزوی : چه جورها که کشیدند بلبلان از وی به بوی آنکه دگر نوبهار بازآید. حافظ. - بر بوی ؛ به امید : بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است از موج سرشکم که رساند بکنارم . حافظ. صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت . حافظ. || محبت . (برهان ) (ناظم الاطباء). || خوی و طبیعت . || بهره و نصیب . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تلاش . (ناظم الاطباء). رجوع به بو شود. آرزو، امل smell, odor, scent, aroma, savor, redolence, whiff, odour, savour, the smell رائحة، شم، حاسة الشم، رائحة كريهة، رائحة نتنة، قص الأثر بحاسة الشم، اشتم، إكتشف بحاسة الشم، تفوح منه رائحة عفنة koku l'odeur der geruch el olor l'odore بو، بویایی، استشمام، رایحه، شامه، بوکشی، عطر و بوی، عطر، طعم، شهرت، خوشبویی، پی، ادراک، مادهء عطری، بوی خوش عطر، مزه، حس ذائقه، نفخه، باد، دود، وزش، پف
کلمه "بوی" در زبان فارسی به معنی عطر یا رایحه است و در جملهها و متون به شکلهای مختلفی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
استفاده در جمله: "بوی" معمولاً بهعنوان اسم در جملات استفاده میشود. بهعنوان مثال:
بوی گلهای بهاری بسیار خوشایند است.
بوی غذا در آشپزخانه پیچیده بود.
تلفظ و نوشتار: در نوشتار، مهم است که کلمه به درستی و بدون اشکال املایی نوشته شود. "بوی" بهصورت "بوی" نوشته میشود و نباید به شکلهای دیگر مثل "بوی" یا "بوی" اشتباه گرفته شود.
ترکیب با صفت: "بوی" میتواند با صفات مختلف ترکیب شود:
بوی خوش
بوی تند
بوی نامطبوع
تعدد و جمعسازی: در فارسی، جمع "بوی" بهصورت "بوها" یا "بویها" بیان میشود:
بوهاى مختلف در بازار وجود دارد.
حروف اضافه: هنگام استفاده از "بوی"، به حروف اضافه دقت کنید. مثلاً:
"بوی گلها" (مضاف إليه)
"از بوی چای" (حرف اضافه "از" بهکار رفته است)
استعاره و تشبیه: در ادبیات، میتوان از "بوی" بهعنوان استعاره یا تشبیه استفاده کرد:
بوی عشق در فضایی عطرآگین میپیچد.
با رعایت این نکات، میتوانید در استفاده از کلمه "بوی" در جملات و متنهای خود دقت بیشتری داشته باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بوی" در جمله آورده شده است:
بوی گلهای بهاری در هوا پیچیده بود.
بوی غذاهای معطر از آشپزخانه به بیرون میآمد.
او بوی عطر جذابی داشت که همه را به خود جذب میکرد.
بوی باران، یادآور خاطرات شیرین کودکیام بود.
بوی کتب کهنه همیشه مرا به یاد کتابخانهی قدیمی میاندازد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظر شماست، بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر