جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
834
اطلاعات بیشتر واژه
واژه بیدل
معادل ابجد 46
تعداد حروف 4
تلفظ bidel
ترکیب (صفت) [مجاز]
مختصات (دِ) (ص مر.)
منبع لغت‌نامه دهخدا
نمایش تصویر بیدل
پخش صوت

بیدل . [ دِ ] (ص مرکب ) (از: بی + دل ) که دل ندارد. (یادداشت مؤلف ). دل از کف داده :
بت من جانور آمد شمنش بیدل و جان
منم او را شمن و خانه ٔ من فرخارست .
بوالمعشر.
بدانی گر چو من بیدل بمانی
فغان از من بگیتی بیش خوانی ...
(ویس و رامین ).
گفتم که مکن میر پدر تندی و تیزی
رحم آر بدین بیدل آسیمه سیربر.
سوزنی .
من نبودم بیدل و یار این چنین
هم دلی هم یار غاری داشتم .
خاقانی .
ارباب شوق در طلبت بیدلند و هوش
اصحاب فهم در صفتت بی سرند و پا.
سعدی .
المنة لله که چو ما بیدل و دین بود
آنرا که لقب عاقل و فرزانه نهادیم .
حافظ.
|| عاشق شیدا. (آنندراج ). بیمار از عشق . (از ناظم الاطباء). عاشق . سخت عاشق . دلباخته . محب . دلداده :
که پرورده ٔ مرغ بیدل شده ست
ز آب مژه پای در گل شده ست .
فردوسی .
برآمد نیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا.
فرخی .
چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل
چه خواهد عاشق از معشوق دلبر.
فرخی .
تا ز روی بیدلان باشد نشان برشنبلید
تا ز روی دلبران باشد نشان بر ارغوان .
فرخی .
چو بشنید این سخن رامین بیدل
چنان شد چون خری وامانده در گل .
(ویس و رامین ).
گر نشدم عاشق و بیدل چرا
مانده بچاه اندر چون بیژنم .
ناصرخسرو.
با باد چو بیدلان همیگردی
نه خواب و قرار نه خور و مسکن .
ناصرخسرو.
چو بیدلان بسر کوی خویش بازروم
چو ناگهان بسر کوی بنده برگذری .
سوزنی .
شور عشق تو در جهان افتاد
بیدلان را بجان زیان افتاد.
خاقانی .
لاف از دم عاشقان زند صبح
بیدل دم سرد از آن زند صبح .
خاقانی .
نعره ٔ مرغان برآمد کالصبوح
بیدلی از بند جان آمد برون .
خاقانی .
گهی دل را بنفرین یاد کردی
ز دل چون بیدلان فریاد کردی .
نظامی .
ملک چون بیدلان سرگشته میشد
ز تاج و تخت خود برگشته میشد.
نظامی .
هزار بیدل مشتاق را بحسرت آن
که لب بلب برسد جان بلب رسانیدی .
سعدی .
بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
من گوش استماع ندارم لمن یقول .
سعدی .
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحبنظری میجویم .
حافظ.
ای گل بشکر آنکه توئی پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور.
حافظ.
خدا را بر من بیدل ببخشای
و واصلنی علی رغم الاعادی .
حافظ.
- بیدل افتادن ؛ بیدل شدن :
بمن ده که بس بیدل افتاده ام
وزین هر دو بی حاصل افتاده ام .
حافظ.
و رجوع به دل و بیدل و بیدل شدن شود.
- بیدل شدن ؛ شیدا و عاشق شدن :
هر که او گرد بتان گشت چو من بیدل شد
حال ازینگونه ست اینجا حذر ای قوم حذر.
فرخی .
ترسم که مست و عاشق و بیدل شود چو ما
گر محتسب بخانه ٔ خمار بگذرد.
سعدی .
و رجوع به بیدل شود.
- بیدل کردن ؛ شیدا و عاشق کردن :
نظر بروی تو صاحبدلی نیندازد
که بیدلش نکند چشمهای فتانت .
سعدی .
گر همه خلق را چو من بیدل و مست میکنی
روی بصالحان نما خمر بزاهدان چشان .
سعدی .
|| (اصطلاح عرفان ) دلداده . دلباخته در راه خدا. که دل در راه معرفت حق از کف داده باشد :
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایامیکرد.
حافظ.
|| آزرده . دل گرفته . غمگین . دلتنگ . (ناظم الاطباء). دلخسته . (آنندراج ). گرفته . دلتنگ . غمناک :
چو بیکام و بیدل بیامد ز روم
نشستش نبود اندرین مرز و بوم .
فردوسی .
چو این دوسر افکنده شد در نبرد
شماساس شد بیدل و روی زرد.
فردوسی .
با همه بیدلان برابر گشت
هر که اندر بلای عشق افتاد.
فرخی .
بنالد مرغ با خوشی ببالد مورد باکشی
بگرید ابر با معنی بخندد برق بیمعنی .
یکی چون عاشق بیدل دوم چون جعد معشوقه
سیم چون مژه ٔ مجنون چهارم چون لب لیلی .
منوچهری .
بدانی که ما عاشقانیم و بیدل
تو معشوق ممشوق ما عاشقانی .
منوچهری .
تو یار بیدلان و بیکسانی
همیشه چاره ٔ بیچارگانی .
(ویس و رامین ).
ملک اهل فضل بیجان شد
چه شگفتی که بیدلند حشم .
مسعودسعد.
اگرچه نیستی غمخوار کارم
بدینسان بیدل و غمگین مدارم .
نظامی .
بر دل بسته بند بگشادند
بیدلی را بوعده دل دادند.
نظامی .
میدهد دل مر تو را کاین بیدلان
بی تو گردند آخر از بیحاصلان .
مولوی .
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او بعاشق بیدل خبر دریغ مدار.
حافظ.
و دراز چون شب عاشقان بیدل . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 26).
- بیدل شدن ؛ مضطرب و غمگین شدن . آزرده خاطر گشتن :
حشم ولشکر بیدل شده بودند همه
از غم و اندوه دیر آمدن او ز سفر.
فرخی .
پنداشتی که خوار شده ستی میان خلق
بیدل شود عزیز که گردد ذلیل و خوار.
فرخی .
|| بیهوش . پریشان خاطر :
بهشیاری مشو با من که مستی
چو من بیدل نه ای حقا که هستی .
نظامی .
|| مجنون . (آنندراج ). معتوه . دیوانه . (یادداشت مؤلف ). نادان . گول . کودن . (ناظم الاطباء). ضعیف القلب . (ناظم الاطباء) :
مرا بیدل و بیخرد یافتی
بکردار بد تیز بشتافتی .
فردوسی .
و او را پیش از آنک اندیشه ٔ او خللی آورد که در نتوان یافت بازداشتی و بسبب آنک بیدل بود دیگر باره رها کردی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 92).
نبود از رای سستش پای برجای
که بیدل
بود و بیدل هست بیرای .
نظامی (خسرو و شیرین ).
- بیدل شدن ؛ دیوانه شدن :
گر بر حکما وصف تو مشکل نشدی
فرزانه ز دیدار تو بیدل نشدی .
عنصری .
|| بددل . بزدل و نامرد. (آنندراج ). جبان . (زمخشری ). هدان . هیدان . مرغ دل . هاع . (نصاب الصیبان ). کم دل . کم جرأت . ترسنده :
رخ جنگی سیاه از گرد تیره
دل بیدل بسان بید لرزان .
ناصرخسرو.
سپه را چو دلداد خسرو بسی
که بیدل نبایدکه باشد کسی .
نظامی .
- بیدل شدن ؛ ترسو و بددل شدن :
اگر بیدل شود شیر دژآگاه
برو چیره شود در دشت روباه .
(ویس و رامین ).
bidel
بيدل
biddle
biddle
biddle
biddle
biddle

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بیدل" در زبان فارسی به معنی بی‌احساس یا بی‌دل است و در ادبیات فارسی همچنین به عنوان نام شاعر معروف "بیدل دهلوی" شناخته می‌شود. برای نگارش صحیح و قواعد و نگارش این کلمه، نکات زیر را در نظر بگیرید:

  1. نوشتار:

    • کلمه "بیدل" با حرف "ب"، "ی"، "د" و "ل" نوشته می‌شود.
    • املای صحیح آن "بیدل" است و از به کار بردن تلفظ‌های نادرست پرهیز کنید.
  2. استفاده در جملات:

    • "او در غم غرق شده و بیدل است."
    • "شعرهای بیدل دهلوی از عمق احساسات انسانی حکایت می‌کند."
  3. نقاط و علائم نگارشی:

    • هنگامی که کلمه "بیدل" را در جمله‌ای به کار می‌برید، می‌توانید از ویرگول، نقطه و سایر علائم نگارشی بر اساس ساختار جملات ساده و پیچیده استفاده کنید.
  4. حالات مختلف:
    • "بیدل" در حالت‌های مختلف به عنوان اسم، صفت یا حتی به عنوان بخشی از ترکیب‌های زبانی به کار می‌رود.

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه "بیدل" به درستی در نگارش و گفتار خود استفاده کنید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی