جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bim
fear  |

بیم

معنی: بیم . (اِ) ترس و واهمه . (برهان ). ترس . (شرفنامه ٔ منیری ). خوف و به لفظ کشیدن و بردن و داشتن و کردن ودادن و آوردن مستعمل است . (از بهار عجم ) (غیاث اللغات ). خوف و ترس . (انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). واهمه . (ناظم الاطباء). باک . بأس . بددلی . پروا. پرواس . ترس . توحش . جأش . جبن . خشیت . چغر. خوف . خیفه . دهشت . ذعر. رعب . رهب . زلیف . سهم . شکوه . شکوهندگی .فزع . محابا. مخافت . مخشاة. نهار. نهیب . وجس . وجل . وحشت . وهل . هراس . یروع . (یادداشت مؤلف ) :
دیوار و دریواس فروگشت و برآمد
بیم است که یکباره فرود آید دیوار.
رودکی .
همه خانه از بیم بگذاشتند
دل از بوم آباد برداشتند.
فردوسی .
دری برنهادند ز آهن بزرگ
همه یکسر ایمن شد از بیم گرگ .
فردوسی .
ببخشیدشان بی کران زرّ و سیم
چو آرامش آمد بهنگام بیم .
فردوسی .
چو دیداندر او شهریار زمن
برافتاد از بیم بر وی جشن .
سهیلی (از حاشیه ٔ اسدی نخجوانی ).
روز رزم از بیم او در دست و در پای عدو
کنده ها گردد رکاب و اژدها گردد عنان .
فرخی .
خدمت سلطان بردست گرفت
خدمت سلطان بیم است و خطر.
فرخی .
عشق رسم است ولیکن همه اندوه دلست
خنک آن کورا از عشق نه ترس است و نه بیم .
فرخی (از انجمن آرا).
ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ
کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ.
لبیبی .
صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت
تیره چون گور و تنگ چون دل زفت .
عنصری .
از لطیفی که تویی ای بت و از شیرینی
ملک مشرق بیم است که رای توکند.
منوچهری .
درشود بی زخم و زجر و درشود بی ترس و بیم
همچو آذرشت به آتش همچو مرغابی بجوی .
منوچهری .
سلطان مسعود... خلوت کرد با وزیر و آن خلوت تا نماز پیشین کشید و گروهی از بیم خشک میشدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 152). گفت این علی تکین دشمنی بزرگست از بیم سلطان ماضی آرمیده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350). بعضی تقرب را از دل و بعضی از بیم . (تاریخ بیهقی ص 558).
چون ببینم ترا ز بیم حسود
خویشتن را کلیک سازم زود.
مظفری .
درین بیم بودند و غم یکسره
که گرشاسب زد ویله ای از دره .
اسدی
گل کبود که برتافت آفتاب بر او
ز بیم چشم نهان گشت در دل پایاب .
(از حاشیه ٔ لغت فرس اسدی نخجوانی ).
ز بیم آنکه جایی بدتر افتادی
ندانستی کت این به زانک ازو رستی .
ناصرخسرو.
از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم
کز بیم مار در دهن اژدها شدم .
ناصرخسرو.
کس نخواند نامه ٔ من کس نگوید نام من
جاهل از تقصیر خویش و عالم از بیم شغب .
ناصرخسرو.
ز بیم لشکر پیری بزندان
منغص گشته بر من زندگانی .
مسعودسعد.
من غنده شدم ز بیم غنده
چون خرس بکون فتاده در دام .
ابوطاهر خاتونی .
زن حجام از بیم جواب نداد. (کلیله و دمنه ).
هم ز بیم لمعه ٔ تیغ تو جاسوس ظفر
مرگ را در چشمه ٔ تیغ تو پنهان یافته .
انوری .
زان بیم که ازنفس بمیرد
در کام نفس شکسته دارم .
خاقانی .
جبریل هم به نیمره از بیم سوختن
بگذاشته رکابش و برتافته عنان .
خاقانی .
بیم است از آنکه صبح قیامت برون دمد
تاصور آه صبحدمی دردمیده ایم .
خاقانی .
گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود
کافر از بیم توقع برود تا در چین .
سعدی .
در ایام او روز مردم چو شام
شب از بیم او خواب مردم حرام .
سعدی .
- به بیم بودن از کسی ؛ ترسیدن از او :
ز ما کس نباشد ازین پس به بیم
اگر کوه زر دارد و کان سیم .
فردوسی .
ببخشیدشان بیکران زر و سیم
بدان تا نباشد کسی زو به بیم .
فردوسی .
میانت به خنجر کنم بر دو نیم
دل انجمن گردد از تو به بیم .
فردوسی .
- بیم آنست که ؛ جای ترس است که . (یادداشت مؤلف ) :
بمرند این بچگان گرسنه بر خیر همی
بیم آنست که دیوانه شوم ای عجبی .
منوچهری .
- بیم جان ؛ خطر کشته شدن . احتمال مرگ . امکان موت . (یادداشت مؤلف ) :
مرا بیم جانست اگر نیز شاه
فرستد به پیغام نزد سپاه .
فردوسی .
تن آسان نگردد سر انجمن
همه بیم جان باشد و رنج تن .
فردوسی .
بدان نسخت نبشتم که کدخدایش احمد عبدالصمد کرد و مرا سیم و جامه دادند و اگر جز آن نبشتمی بیم جان بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 327). کار من با سیاحان و قاصدان پوشیده افتاد و بیم جان است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328). عمال و صاحبان برید را زهره نبود که حال وی بتمامی بازنمایند که بیم جان بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 229). عبدالجبار را متواری بایست شد از بیم جان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410). طایفه ای از جهت متابعت پادشاهان و بیم جان پای بر رکنی لرزان نهاده . (کلیله و دمنه ).
گفت من مغلوب بودم صوفیان
حمله آوردند و بودم بیم جان .
مولوی .
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما بترک سر نمی ارزد.
حافظ.
- پر از بیم ؛ آکنده از ترس :
دل شهریاران پر از بیم اوست
بلای جهان تخت و دیهیم اوست .
فردوسی .
مرا پیش ازین کیسه پرسیم بود
شب و روزم از کیسه پربیم بود.
سعدی .
- پر از بیم شدن ؛ سخت ترسان شدن . آکنده از ترس گشتن :
درفش سپهبد به دو نیم شد
دل رزمجویان پر از بیم شد.
فردوسی .
- پر بیم گشتن ؛ سخت ترسان شدن . آکنده از ترس گشتن :

همه شهر یکسر به دو نیم گشت
دل مرد بدخواه پربیم گشت .
فردوسی .
|| مقابل امید. (یادداشت مؤلف ) : و اگر... بیم پاداش و عقاب نبود. (سندبادنامه ص 5).
- امید و بیم ؛ رجا و ترس :
نه به کس بود امید و بر کس بیم .
ابوحنیفه ٔ اسکافی .
این است که از برای یک دم
در چارسوی امید و بیمیم .
خاقانی .
- بیم و امید ؛ ترس و رجا.امید و ناامیدی . امیدواری و مأیوسی :
چو هوشنگ و تهمورس و جمشید
کز ایشان جهان بد به بیم و امید.
فردوسی .
- || درشتی و نرمی . خوف ورجا. ترساندن و امیدوار کردن : و پیغامهای قوی داد و بیم و امید چنانکه رسم است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 112). بنای خدمت و مناصحت ناپاک ... بر قاعده ٔ بیم و امید باشد. (کلیله و دمنه ).
- روز امید و بیم ؛ کنایه از روز رستاخیز. روز قیامت :
شنیدم که در روز امید و بیم
بدان را بنیکان ببخشد کریم .
سعدی .
|| اندیشه . (یادداشت بخط مؤلف ). || خطر.(ناظم الاطباء) : گفت [ موسی ] ای بیچاره در پس بیمی نه و در پیش امیدی نه چرا گریختی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 201).
- بیم آنست ؛ خطر این هست .این خطر هست . خطر در پیش است :
و کنون باز ترا برگ همی خشک شود
بیم آنست مرا بشک بخواهد زدنا.
ابوالعباس عباسی (از فرهنگ اسدی ).
... ادامه
1197 | 0
مترادف: اضطراب، پروا، ترس، ترسكاري، تشويش، جبن، خارخار، خلجان، خوف، رعب، فزع، محابا، مخافت، نگراني، واهمه، وحشت، وهم، هراس، هول، هيبت
متضاد: رجا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: vim, bīm]
مختصات: ( اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: bim
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 52
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
fear | dread , awe , apprehension , care , funk , misgiving , phobia , qualm , scare , scruple , scrupulosity
ترکی
korku
فرانسوی
peur
آلمانی
furcht
اسپانیایی
miedo
ایتالیایی
paura
عربی
خوف | خشية , خطر , خاف , خشي , يخاف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بیم" در فارسی به معنای ترس یا نگرانی است و در برخی موارد به معنای بیماری نیز به کار می‌رود. در اینجا به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه می‌پردازیم:

  1. علامت گذاری: هنگام استفاده از کلمه "بیم"، اگر در جمله‌ی شما معانی مختلفی دارد، بهتر است با استفاده از نشانه‌های نگارشی (مانند ویرگول یا دو نقطه) این معانی را تفکیک کنید.

  2. ترکیب با دیگر کلمات: "بیم" ممکن است در ترکیب با کلمات دیگر به کار رود. برای مثال:

    • بیم‌دار: به معنای کسی که بیم دارد.
    • بیماری: به معنای بودن بیماری.
  3. مفعول و فاعل: در جملاتی که "بیم" به عنوان مفعول یا فاعل استفاده می‌شود، باید دقت شود که به درستی در جایگاه خود قرار گیرد.

    • مثال: "من از بیم آینده مضطرب هستم." (در این جمله "بیم" به عنوان مفعول مورد استفاده قرار گرفته است)
  4. نکات سبکی: بهتر است در متون رسمی و علمی، از کلمه "بیم" به جای کلماتی نظیر "ترس" استفاده کنید، مگر اینکه در موقعیت خاصی نیاز به استفاده از آن باشد.

  5. استفاده در اشعار و نثر: "بیم" گاهی در شعر و نثر به عنوان یک اصطلاح هنری و زیبا به کار می‌رود. استفاده از آن می‌تواند بار احساسی خاصی به متن ببخشد.

در نهایت، برای نگارش صحیح و مؤثر، توجه به معنای کلمه و کارکرد آن در جمله بسیار مهم است.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "بیم" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. او به دلیل بیماری مادرش، بیم زیادی نسبت به آینده‌اش داشت.
  2. بیم از شکست در امتحان باعث اضطراب او شده بود.
  3. در شرایط بحرانی، بیم از خطرات احتمالی باید به دقت ارزیابی شود.
  4. هرچند او با اعتماد به نفس قدم برداشت، اما در دلش بیم از قضاوت دیگران را احساس می‌کرد.
  5. بیم از تنهایی او را وادار به برقراری روابط بیشتر با اطرافیان کرد.

امیدوارم این جملات به شما کمک کند!


واژگان مرتبط: خوفناکی، هیبت، دلهره، درک، دستگیری، فهم، مراقبت، توجه، سرپرستی، مواظبت، پرستاری، ادم ترسو، بوی بد، کج خلقی، شبهه، سوء تفاهم، عدم اطمینان، اشتباه، بدگمانی، ترس بیخود، انزجار، نفرت، تشویش، حالت تهوع، تردید، ناخوشی همه جاگیر، رم، سهم، رمیدگی، محظور اخلاقی، واحد سنجش چیز جزئی، اندک، ذره، وسواس، دقت زیاد

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری