جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رقعه . وصله . درپی . پاره . ثفنه . لدام . پیوند جامه . رقعه ای که بر جامه یا کفش دریده و جز آن دوزند. درپه . دژنگ . باز افکن . پرگاله . صاحب انجمن آرا و بتبع وی صاحب آنندراج آرد:پارچه که بر کفش و جامه و خرقه گذاشته بدوزند و آنرا بعربی وصله گویند که سبب وصل دو پارچه ٔ شکافته گردد و این در اصل پی نه بوده است بفتح بای پارسی و کسر نون یعنی چیزی که در پی چیزی می نهاده اند و آنرا در پی نیز گویند: و پیاده در بازار رفتندی و پیراهن ها از پنبه و پینه ٔ درشت بر آن دوخته تا نیمه ٔ ساق (تجارب السلف ). || شوغ . شغه . شغ. شوخ . سرو. کبره .کوره . ستبری که در پوست دست یا پای از کار یا رفتن پدید آید. ستبری که از کار و نشستن و رفتن در کف دست و پای و زانو و غیره پدید آید. کلفتی پوست دست و پا. برآمدگی سخت که بر پای و دست از بسیاری کار و بر پیشانی از کثرت سجده پیدا شود. پوست دست و پا و اعضا که بسبب کار کردن سخت و سطبر شده باشد. (برهان ). جزئی از پوست که برتن سخت شده باشد از کار کردن . پوست دست و زانو و کف پا و پاشنه ٔ پا که بواسطه ٔ کار کردن سطبر و سخت شود یا شکافته شود (آنندراج ). صلابتی که بر زانوی شتر از بسیاری سودن بر زمین و بر پیشانی عباد از کثرت سجود و امثال آن پدید آید. قسمتی از بشره که بعلت بسیار سائیده شدن ستبر شود و بعضی زاهدان ریائی با قاشق چوبی داغ کرده که مدتی گاه و بیگاه بر پیشانی نهند پینه ٔ عملی و مصنوع در آن پیدا آرند و بمریدان چنان نمایند که از اثر کثرت سجده است . شوخ بسته بر مساجد سبعه ٔ آدمی و بر سینه و زانوی شتر و امثال آن . ثفنه ؛ پینه ٔ زانو. (دهار). || پین . در اصطلاح بنائی ، مقداری به اندازه ٔ کلفتی یک آجر از زمین . رجوع به پین شود. 1- بهرك، پرگاله
2- رقعه، غاز، وصله callus, a call الجسأة جزء من الجسم، الدشبذ مادة طبية، نسيج لين، الكالس nasır cal kallus callo callo پینه استخوانی گیاه
الجسأة جزء من الجسم|الدشبذ مادة طبية , نسيج لين , الكالس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پینه" به معنی بافتن یا دوختن چند چیزی به هم و به ویژه در زمینه پزشکی به معنای ایجاد زخم یا لکهای در پوست بهکار میرود. در قواعد نگارشی فارسی، نکات زیر برای استفاده و نوشتن این واژه وجود دارد:
نقطهگذاری: در نوشتار فارسی، "پینه" در جملات به صورت معمولی نوشته میشود و نیازی به نقطهگذاری خاصی ندارد مگر اینکه در وسط یک جمله استفاده شود.
تطابق عددی و اسمی: اگر در یک جمله از "پینه" بهعنوان اسم استفاده شود، باید مطابق با قواعد تطابق عددی و جمع و مفرد تصرف شود، مانند:
"چند پینه بزرگ روی دستش بود." (جمع)
"یک پینه کوچک روی پایش دارد." (مفرد)
استفاده از حرف اضافه: زمانی که "پینه" به عنوان مفعول یا اسم منصوب در جملات همراه با حرف اضافه به کار میرود، باید به ساختار صحیح جمله توجه کرد. به عنوان مثال:
"پینه روی پوست او دردناک است."
"پینهها باعث ناراحتیاش میشوند."
توجه به مفهوم: در استفاده از "پینه"، توجه به معنی و مفهوم موجود در جمله اهمیت دارد تا ارتباط بهدرستی برقرار شود. به عنوان مثال، در حوزۀ پزشکی یا در هنرهای دستی (دوختن پارچه) بکار برده میشود.
با رعایت این نکات، میتوانید از واژه "پینه" به درستی در نگارش فارسی خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "پینه" در جمله آورده شده است:
بعد از ساعتها کار کردن در باغ، دستهایش پینه زده بود.
پینههای روی مشقتهای زندگی، نشاندهندهٔ تلاش و زحمت اوست.
او یک پینه کوچک روی انگشتش داشت که ناشی از استفادهٔ مکرر از ابزارهای کار بود.
مربی گفت که پینهها بخشی طبیعی از زندگی بانوان کشاورز است.
اگر بخواهید مثالهای بیشتری یا توضیحات بیشتری دربارهٔ این کلمه دشته باشید، میتوانم بیشتر کمک کنم!