جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ترانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ) جوان خوش صورت و شاهد تر و تازه و صاحب جمال . (برهان ) (ناظم الاطباء). جوان خوش صورت و صاحب کمال . (فرهنگ جهانگیری ). جوان خوش صورت و شاهد تر و تازه . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شاهدان تر و تازه . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان ). جوان خوشگل و شاهد تر و تازه . (فرهنگ نظام ). از ریشه ٔ اوستائی «تورونه » بمعنی خرد، تر و تازه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به تر، توره و توله شود : هر نسفته دُری ، دُری می سفت هر ترانه ترانه ای می گفت . نظامی . || دوبیتی . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 497) (برهان ) (صحاح الفرس ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان ). رباعی . (غیاث اللغات ). دوبیتی یعنی رباعی . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دوبیتی که نام دیگرش رباعی است و از اقسام شعر است که دارای چهار مصرع است . در مصرع اول و دوم و چهارم قافیه است و در سوم لازم نیست ، بعضی گویند در مصرع سوم هم باید قافیه باشد و الا همان دوبیتی و رباعی است . (فرهنگ نظام ). اهل دانش ملحونات این وزن [ رباعی ] را ترانه نام کردند. (از المعجم فی معاییراشعار العجم ) : از دلارامی و نغزی چون غزلهای شهید وزدلاویزی و خوبی چون ترانه ٔ بوطلب . فرخی . ویکی بود از ندیمان این پادشاه [ امیر محمد ] شعر و ترانه خوش گفتی . (تاریخ بیهقی ). حکمت نتوانی شنود از ایرا فتنه ٔ غزل نغزی و ترانه . ناصرخسرو. چون آتش خاطر مرا شاه بدید از خاک مرا بر زبر ماه کشید چون آب یکی ترانه از من بشنید چون باد یکی مرکب خاصم بخشید. امیرمعزی . - ترانه های خزانگی ؛ مراد از ترانه های عمده و ترانه هایی که پادشاه یا امیری تصنیف کرده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || نقش . || صوت . (برهان ). || به اصطلاح اهل نغمه ، تصنیفی است که آن سه گوشه داشته باشد هر کدام بطرزی : یکی بیتی و دیگر مدح و یکی دیگر تلا و تلالا. (برهان ) (آنندراج ). در موسیقی یک قسمت از چهار قسمت نوبت مرتب یعنی تألیف کامل است و آن چهار قسمت قول است و ترانه و فروداشت . || نغمه . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ). سرود.(فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان ) (برهان ). نغمه و خوانندگی و سرود. (ناظم الاطباء). سرود و نغمه و نوعی از سرود. (غیاث اللغات ). نغمه و خوانندگی . (انجمن آرا) (آنندراج ). نغمه و نوا. (فرهنگ نظام ). سرود و اشعار ملی و وطنی ، مثال : هر مملکتی ترانه ای ملی دارد. (فرهنگ نظام ). موج از تشبیهات اوست و با لفظ گفتن و زدن و بستن و سرودن و سنجیدن و بلند کردن مستعمل . (آنندراج ). نوعی از اجناس سرود. (شرفنامه ٔ منیری ) : خوانی نهادند سخت نیکو با تکلف بسیار و ندیمانش [طاهر دبیر] بیامدند و مطربان ترانه زنان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 142). بدانی چو درمانی آنجا کز آنجا نه بربط رهاند ترا، نه ترانه . ناصرخسرو. کاج صمصام را سزد بریال سوزنی را ترانه بر ره چاچ . سوزنی . جز بنده که در ترانه ٔ مدحت داردصفت رباب رامشگر. اثیر اخسیکتی . هر نسفته دُری ، دُری می سفت هر ترانه ، ترانه ای می گفت . نظامی . در پرده ٔ این ترانه ٔ تنگ خارج بود ار ندانی آهنگ . نظامی . خیز ای رفیق خفته که صوت نشیدمان آتش فکند بر شتران از ترانه ای . اوحدی . بلندآواز شد موج ترانه مبارک باد کوس و شادیانه . محمدخان راسخ (از آنندراج ). لبم به عشق نسنجد ترانه ٔ اظهار ولی ز اشک من این مدعا برون آمد. طالب آملی (از آنندراج ). || بمعنی دهن خوانی و طنز و خوش طبعی نیز هست . (برهان ). دهن خوانی و خوش طبعی . || بذله و طعنه . (ناظم الاطباء). || بدخویی . (برهان ) حیله وری . (برهان ). حیله گری . (ناظم الاطباء). || بدخویی . (برهان ) (ناظم الاطباء). || بعضی این لغت را بضم اول مخفف تورانه دانند یعنی خوبان منسوب به توران . (انجمن آرا) (آنندراج ). اسم، آواز، تصنيف، خنيا، سرود، شعر، قول، گلبانگ، نشيد، نغمه، دوبيتي، جميل، جوان، خوشگل غزل، قصيده، مثنوي زشت، بدگل song,melody,chanson الأغنية şarkı la chanson das lied la canción la canzone
کلمه "ترانه" در زبان فارسی به معنای آهنگ یا شعر است و اصول نگارشی و قواعد مرتبط با آن به شرح زیر است:
نوشتار صحیح: کلمه "ترانه" باید به همین شکل نوشته شود و از نوشتن آن به صورتهای نادرست مانند "ترانا" یا "تران" خودداری کرد.
علامتگذاری: اگر "ترانه" بخشی از یک جمله است، باید به قواعد نگارشی عمومی مانند استفاده از نقطه و ویرگول توجه کرد. برای مثال: "این ترانه بسیار زیباست."
تاریخچه و معانی: میتوان در متون خود در مورد تاریخچه یا معانی مختلف "ترانه" صحبت کرد. مثلاً "ترانههای محلی" یا "ترانههای عاشقانه".
وجود هممعناها: در متنهای ادبی میتوان از هممعناها یا اصطلاحات مرتبط با "ترانه" استفاده کرد، مانند "شعر"، "آهنگ"، "سرود" و غیره.
جناس و بازیهای زبانی: در شعر و نثر، استفاده از "ترانه" در جملات بازیهای زبانی میتواند تاثیرگذار باشد. مثلاً: "این زندگی، ترانهای است که نغمهاش به دل مینشیند."
اگر سوال خاصی در مورد استفاده از کلمه "ترانه" دارید یا به اطلاعات بیشتری در این حوزه نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "ترانه" در جملات آورده شده است:
او همیشه در موقع کار کردن ترانههای محبوبش را گوش میدهد.
ترانه جدید خواننده مورد علاقهام به تازگی منتشر شده است.
در جشن تولد، دوستانش یک ترانه زیبا برای او خواندند.
ترانههای قدیمی همیشه نوستالژی خاصی برای من دارند.
نویسنده این ترانه توانسته است احساسات عمیق را به خوبی منتقل کند.