جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ترب . [ ت َ ] (اِ) حیلت و زباندانی . (صحاح الفرس ). مکر و حیله و زرق و تزویر و گزاف و زبان آوری . (برهان ). مکر و حیله و گزاف و تزویر. (فرهنگ جهانگیری ). حیله و مکر و فریب و تزویر و فصاحت و زبان آوری . (ناظم الاطباء). حیله و زبان آوری . (انجمن آرا) (آنندراج ). زرق و حیله و مکر و گزاف و محال و تزویر و هرزه . تبند و ترکند و ترقند و تروند و دستان مترادف این اند. (شرفنامه ٔ منیری ). مکر و حیله . (فرهنگ رشیدی ). حیلت و زبان دانی . (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی چ اقبال ص 28). || گردن را پیچ دادن بود بکین یا بعجب . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 28) : اندرآمد مرد با زن چرب چرب گنده پیر از خانه بیرون شد به ترب . رودکی (از لغت فرس اسدی ایضاً). || چون شکنجه و قنج (کذا) بود در رفتن به تیزی . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی چ اقبال ص 28). شکنجه و رفتار تند و شتاب . (ناظم الاطباء). || کشک سیاه که بترکی قراقروت گویند. و با را با فا تبدیل کرده ترف و ترفه گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). کشک سیاه باشد، و آنرا ترف نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به ترف شود. radiation إشعاع، أشعة، شعاع، الطاقة الإشعاعية، الطاقة المشعة yabanturpu raifort meerrettich rábano picante rafano
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر