جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ترب . [ ت َ رَ ] (ع مص ) خاک آلوده شدن . (زوزنی ). بسیارخاک شدن و خاک آلوده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خاک رسیدن بر چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). خاک آلوده شدن . (آنندراج ). || زیان کار شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درویش شدن . (زوزنی ). محتاج گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فقیر شدن ، گویی که خاک نشین شده است . (اقرب الموارد) (المنجد). بلغت بربر، عزلت گزیدن و خاک نشین شدن . (دزی ج 1 ص 143). || تربت یداه ؛ یعنی او بخیر نرسد. و این کلمه ایست که عربان گاه در مدح و گاه در ذم آرند، مانند لا اب لک و لا ام لک و لا ارض لک و نحو آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد گوید این از سخنانی است که عرب آن را بصورت دعا استعمال کنند ولی مرادشان دعا نیست بلکه تحریک و تشویق است و گویند: فعلیک بذات الدین تربت یداک . و در صحاح آمده که این جمله ٔ دعائیه است یعنی بخیر نرسی ، ولی معنی اول صحیح است - انتهی . || تعب و رنجور شدن . (زوزنی ). || دوسیدن بخاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خاک بر چیزی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گل و آهک بر چیزی یا دیواری مالیدن . (از دزی ج 1 ص 143). radiation إشعاع، أشعة، شعاع، الطاقة الإشعاعية، الطاقة المشعة yabanturpu raifort meerrettich rábano picante rafano