determine |

تعیین کردن

معنی: تعیین کردن . [ ت َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معین و مشخص نمودن و هر نیز نمودن . (ناظم الاطباء) : آنگاه مثال داد تا روزی مسعود و طالعی میمون برای حرکت او تعیین کردند. (کلیله و دمنه ).
کردم از جغد طلب نسخه ٔ گمنامان را
گر شود یافته تعیین تو خواهم کردن .
واله هروی (از بهار عجم ).
ز قید عشقم آزادی اسیری تا ابد نبود
چو بهر عاشقی حکم ازل کرده است تعیینم .
اسیری (ایضاً).

... ادامه

3116 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: لغت‌نامه دهخدا

معادل ابجد: 814

شمارگان هجا:

دیگر زبان ها

انگلیسی

determine | assess , specify , assign , define , locate , appoint , fix , prescribe , qualify , slate , state , tell off , delimit , set

عربی

حدد | فصل , قرر , حسم , فصل فى , عقد العزم , حتم , أنهى , صفى , إتخذ قرارا , انتهى , رسم الحدود , يحدد

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «تعیین کردن» در زبان فارسی به معنای مشخص کردن یا تعیین یک چیز خاص است. برای استفاده صحیح از این کلمه، رعایت چند نکته نگارشی و زبانی اهمیت دارد:

چند بخشی بودن: «تعیین کردن» یک عبارت چند بخشی است و معمولاً به صورت جداگانه نوشته می‌شود. عبارت «تعیین» فعل و «کردن» قید است که به آن فعل می‌دهد.
فعل و زمان: باید به زمان فعل توجه کنید. مثلاً:
- من تعیین می‌کنم (حال).
- من تعیین کردم (گذشته).
- من تعیین خواهم کرد (آینده).
نکات ساختاری: می‌توانید «تعیین کردن» را با مفعول همراه کنید:
- مثال: من زمان جلسه را تعیین می‌کنم.
نقش‌های مختلف: واژه «تعیین» می‌تواند در جملات مختلف نقش‌های متفاوتی داشته باشد، مثل اسم، قید، یا فعل.
دقت در استفاده: توجه کنید که این عبارت باید در زمینه‌های مناسب مانند مدیریت، برنامه‌ریزی، و سایر حوزه‌های مرتبط به کار رود و در جملات رسمی یا علمی به کار گرفته شود.
نکات نگارشی: در پایان جملاتی که «تعیین کردن» در آن‌ها آمده است، از نقطه‌گذاری صحیح استفاده کنید.

با رعایت این نکات، می‌توانید به طرز موثری از کلمه «تعیین کردن» در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

واژگان مرتبط: مشخص کردن، معین کردن، تصمیم گرفتن، معلوم کردن، حکم دادن، تشخیص دادن، بستن، مالیات بستن بر، جریمه کردن، بر اورد کردن، تیین کردن، ذکر کردن، اختصاص دادن، واگذار کردن، گماشتن، ارجاع کردن، مقرر داشتن، تعریف کردن، معنی کردن، قرار دادن، تعیین محل کردن، مستقر ساختن، مکانیابی کردن، جای چیزی را معین کردن، منصوب کردن، برقرار کردن، واداشتن، درست کردن، تعمیر کردن، محکم کردن، ثابت شدن، نصب کردن، تجویز کردن، نسخه نوشتن، واجد شرایط شدن، توصیف کردن، صلاحیت داشتن، قدرت را توصیف کردن، ازبدی چیزی کاستن، با لوح سنگ پوشاندن، واقعهای را ثبت کردن، مقدر کردن، توضیح دادن، اظهار داشتن، اظهار کردن، جزء به جزء شرح دادن، شمردن و کنار گذاردن، توبیخ کردن، مردود شمردن، محدود کردن، محدود ساختن، حدود معین کردن، مرزیابیکردن

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول