جزع
licenseمعنی کلمه جزع
معنی واژه جزع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | التماس، الحاح، بيتابي، بيقراري، تضرع، جزوع، زاري، فزع، ناشكيبايي، ناله، ندبه | ||
انگلیسی | part | ||
عربی | جزء | ||
ترکی | parça | ||
فرانسوی | partie | ||
آلمانی | teil | ||
اسپانیایی | parte | ||
ایتالیایی | parte | ||
واژه | جزع | ||
معادل ابجد | 80 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | jaz' | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (جَ زَ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | jaz' | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی جزع | ||
پخش صوت |
جزع . [ ج ُ ] (ع اِ) آن چوب که چرخ بر آن بگردد. (منتهی الارب ). آن چوب که چرخ بر آن میگردد. (ناظم الاطباء). چوب میان دولاب . (آنندراج ). تیر یا چوبی که دولاب یا چرخ بر آن میگردد. و مجمع مصری آنرا بر چیزی که در تداول به «دنجل » و در بلاد شام به «اکس » معروف است منطبق میداند. (از متن اللغة). تیر وچوبی که چرخ دولاب در آن میگردد. و این لغت یمنی است . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). جَزْع . (متن اللغة) (منتهی الارب ) (تاج العروس ). رجوع به این کلمه شود. || زردچوبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رنگی است زرد. (آنندراج ) (از متن اللغة). رنگی است زرد که آنرا هُرْد (زعفران و گل سرخ و بیخ درختی است که بدان رنگ کنند) نامند. (از اقرب الموارد).
التماس، الحاح، بيتابي، بيقراري، تضرع، جزوع، زاري، فزع، ناشكيبايي، ناله، ندبه
part
جزء
parça
partie
teil
parte
parte