جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خان . (ترکی ، اِ) رئیس . امیر. بزرگ . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). رئیس به نزد ترکان . (مفاتیح ) : اگر با میر صحبت کرد میرانند میرش را و گر با خان برادر شد خیانت دید از خانش . ناصرخسرو. باز خانان خام طمع کنند مال میراث یافته تبذیر. خاقانی . || لقب گونه ای است که در آخر اسماء مردان درآید و پس از سلطه ٔ مغول این لقب در ایران متداول شد و پیش از آنان این کلمه بدین گونه دیده نمیشود و مترادف «آقا» و «خواجه » و «مهتر» است . چون : «علی خان « »حسین خان « »هرمزخان « »عبداﷲخان » . (یادداشت بخط مؤلف ). مؤنث آن «خانم » است . || به اصطلاح ماوراءالنهر پادشاه باشد. (صحاح الفرس ) (ابن ندیم ). پادشاهان ختا و ترکستان را گویند چنانکه پادشاهان روم را قیصر و چین را فغفور خوانند. (برهان قاطع). پادشاه ملک سمرقند هر که باشد. (شرفنامه ٔ منیری ). پادشاه ترکستان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). پادشاه ترکستان و ختا. (غیاث اللغات ). لقب پادشاهان ترکستان است و به معنی شاه است چنانکه لقب پادشاهان هندوستان رای و چیپال و لقب سلاطین روم قیصر و خواندگار (انجمن آرای ناصری ) و از القاب پادشاه ختا و تاتارستان . (ناظم الاطباء). ج ، خانان : سپهدار خان است و فغفور چین سپاهش همی برنتابد زمین . فردوسی . همی نگون شود از بس نهیب هیبت تو بترک خانه ٔ خان و بهند رایت رأی . عنصری . غم گریزد ز پیش ما چونانک خان و قیصر ز پیش شاهنشاه . زینبی علوی (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ). ایزد بتو داده ست زمین را و زمان را بردار تو از روی زمین قیصر و خان را. منوچهری . آن خواجه که بس دیر نه تدبیر صوابش در بندگی شاه کشید قیصر و خان را. انوری ابیوردی . کنون باید که برخوانم به پیش تو بشعر اندر هر آنچه تو بخاقانان و طرخانان وخان کردی . مخلدی (مجلدی ). مرکب غزو ورا کوه منی زیبد زین پرده ٔ خان ختا زین ورا زیبد یون . مخلدی (مجلدی ). میخواستیم ... در مهمات ملکی با رأی وی ... چون مکاتبت کردن با خانان ترکستان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 84). بشنوده باشد خان ... که چون پدر ما درگذشته شد ما غایب بودیم از تخت ملک . (تاریخ بیهقی ). و ما در این هفته حرکت خواهیم کرد بر جانب بلخ تا... آنچه نهادنی است با خانان ترکستان نهاده آید. (تاریخ بیهقی ). ای خسروی که نام ترا بندگی کند در حد روم قیصر و در خاک ترک خان . ابوالمحاسن ازرقی (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ). بدولت پدران تو صدهزار ملک نگون شدند چو چیپال و خان بروز قتال . ابوالمحاسن ازرقی (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ). سلطان جهان خسرو گیتی که غلامانش از محتشمی هریک چون قیصر و خانند. کافی ظفر همدانی (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ). شهریارا شادمان بنشین به تخت و ملک خویش تا برد منشور خانی از تو صدخان دگر. سوزنی . چند گویی که نیست در همه کش مثل من هیچ خواجه و دهقان من گرفتم که تو بکش خانی تیز در سبلت تو ای کش خان . دهقان علی شطرنجی (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ). پادشا خسرو ملک شاهی که هر سالش خراج میفرستد رای مرجان خان در و قیصر عقیق . جمال الدین محمدبن علی سراجی (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ). وگر خان ختا با تو ز کیش خود برون ناید صواب آنست کز تیغش کنی در رزم قربانی . ابوعلی بن حسین مروزی (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ). این کله ٔ خان چین و آن کمر قیصری . ؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). هر ذره ز خاک عالم پست نازک تن قیصری و خانیست . کمال الدین اصفهانی . (از لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ). 1- خانه، سرا، منزل
2- كاروانسرا
3- مرحله، منزلگاه
4- امير، مير، فئودال، رئيس، رئيس ايل، بزرگزاده، ايلبيگ
5- لقبياحترام آميز، رئيس ايل
6- كندو
7- شيارهاي درون لوله تفنگ، شيار khan, chamber, inn, caravansary, thane, caravan-serai خان، زعيم محلي، خان لقب خلفاء جنكيز خان kağan khan khan kan khan کاروانسرای، منزلگاه بین راه، خاقان، اتاق، تالار، حجره، اتاق خواب، خوابگاه، مسافرخانه، کاروانسرا، مهمانخانه، تیولدار ازاده، مهمان سرا
khan|chamber , inn , caravansary , thane , caravan-serai
ترکی
kağan
فرانسوی
khan
آلمانی
khan
اسپانیایی
kan
ایتالیایی
khan
عربی
خان|زعيم محلي , خان لقب خلفاء جنكيز خان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "خان" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و میتواند به عنوان اسم، لقب یا حتی یک واژه رسمی و فرهنگی به کار برود. در ادامه به چند نکته درباره قواعد فارسی و نگارشی مربوط به "خان" اشاره میکنم:
نقطهگذاری: وقتی کلمه "خان" به عنوان اسم خاص یا لقب به کار میرود، معمولاً نیازی به نقطهگذاری خاصی نیست، مگر اینکه بخواهید جملهای را با آن شروع کنید یا در مکالمهای رسمی از آن استفاده کنید.
استفاده از "خان" در گفتار و نوشتار: این کلمه به طور معمول به عنوان علامت احترام به یک فرد (بهخصوص در فرهنگهای ایرانی و ترکی) به کار میرود. در مکالمات غیررسمی، ممکن است فرد به راحتی به یکدیگر خطاب کنند، اما در نوشتارهای رسمیتر، بهتر است استفاده از آن مدنظر قرار گیرد.
نحو و ترتیب جملات: در جملاتی که "خان" به کار میرود، معمولاً به عنوان فاعل یا مفعول قرار میگیرد. به عنوان مثال:
"خان احمد به مهمانی آمد."
"من با خان زینب صحبت کردم."
برخی نکات نگارشی: هنگام استفاده از "خان"، توجه داشته باشید که در جملات رسمی، بهتر است به قواعد نگارشی دقت کنید. مثلاً، در شروع جملات، با حروف بزرگ بنویسید: "خان احمد" نه "خان احمد".
افزودن پسوندها: در برخی موارد، ممکن است بخواهید به کلمه "خان" پسوندهایی اضافه کنید. مثلاً "خانزاد" یا "خانمیری" که به معانی متفاوتی اشاره دارد. در این موارد، دقت کنید که ترکیبهای جدید آیا در زبان فارسی به کار میروند یا خیر.
بهطور کلی، استفاده صحیح از "خان" و رعایت قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با آن میتواند به واضحتر و رسمیتر شدن نوشتار شما کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "خان" در جمله آورده شده است:
خان بزرگ همیشه در مهمانیها بهترین پذیرایی را میکند.
من باید با خان احمد درباره پروژهی جدید صحبت کنم.
خان و خانوادهاش پس از سالها به زادگاهشان برگشتند.
در محلهمان یک خان معروف به نام "خان بابا" وجود دارد که همه به او احترام میگذارند.
استاد خان کتابهای مفیدی درباره تاریخ ایران نوشته است.