جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خمار. [ خ ِ ] (ع اِ) معجر زنان . مقنعه . چادر نماز. (از ناظم الاطباء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). روپاک . چارقد. نصیف . چانه بند. یاشماق . (یادداشت بخط مؤلف ). سرپوش . (زوزنی ). سرانداز (ملخص اللغات حسن خطیب ) ج ، اخمرة، خمر، خُمُر : گفت چه بر سر کشیدی از ازار گفت کردم آن ردای تو خمار. مولوی (مثنوی ). پیش پیغمبر درآمد با خمار. مولوی (مثنوی ). || هرآنچه بپوشد چیزی را. (ناظم الاطباء). پرده . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، اخمره ، خُمُر : چون بدید آن چشمهای پرخمار که کند عقل و خرد را در خمار. مولوی (مثنوی ). || در بین صوفیان احتجاب محبوب است به حجت عزت و ظاهر شدن پرده های کثرت بر روی وحدت و این مقام تلوین سالک است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). - ذوالخمار ؛ لقب عون بن ربیعبن ذی الرمحین است بدان جهت که در جنگ جمل معجر زن خود پوشیده و در آن جنگ بساکسان را او نیزه زده بود، آنگاه از هر کسی که پرسیدند که ترا نیزه زده ؟ گفتی : ذوالخمار. (ناظم الاطباء). 1-اسم
2- مخمور، مي زده، نشئه، نيمه مست
3- ملالت هستي، خمارزده
4- ملول، رخوت زده، كسل، بي حال، رخوتناك hangover, vintner, toile, screen, veil, wine merchant, hang الآثار البغيضة التى تخلف، دوار من اثر الخمرة akşamdan kalma gueule de bois kater resaca postumi della sbornia خماری، اثر باقی مانده، اثر باقی از هر چیزی، می فروش، عمدهفروش شراب، کرباس، پارچه کتان نازک، غربال، پرده، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، حجاب، چادر، نقاب
کلمه "خمار" در زبان فارسی کاربردهای متنوعی دارد و در متنهای مختلف ممکن است معانی و مفهومهای متفاوتی را به همراه داشته باشد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
تعریف و معانی:
"خمار" به معنای نشئه از نوشیدنیهای الکلی یا حالت خماری ناشی از مصرف آنها است.
در ادبیات فارسی، به ویژه در شعر، میتواند به مفاهیمی چون عشق، دلتنگی یا حالت روحی ناشی از دوری از معشوق نیز اشاره داشته باشد.
نحوه استفاده:
"خمار" به عنوان اسم استفاده میشود و معمولاً به صورت تنوین دار (خماراً) در ساختارهای ادبی و شعری به کار میرود.
در جملات میتوان از آن در قالبهای مختلف استفاده کرد؛ به عنوان مثال: "او در خمار عشق خود غرق شده بود."
جملهبندی:
در جملات توصیفی، میتوانید از "خمار" به صورت صفت استفاده کنید: "او خمار عاشقانهی خود را فراموش نکرد."
علامتگذاری:
به طور کلی، "خمار" نیاز به علامتگذاری خاص ندارد، مگر در موارد خاصی که به نقل قول یا شعر مرتبط باشد.
اشتقاق و ترکیب:
به کلمه "خمار" میتوان پسوندها و پیشوندهای مختلفی اضافه کرد، مانند "خمارانه" (به معنای به سبک خمار) یا "خمارکی" (معنایی مشابه با خمار، اما با توجه به زمینهای دیگر).
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "خمار" به شکل درست و مؤثری در نگارش و سخنوری استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه “خمار” در جملات آورده شده است:
پس از یک شب دیرهنگام، احساس خمار بودن میکرد و قادر به تمرکز بر کارهایش نبود.
او با یک فنجان قهوه داغ سعی داشت خمار بودن خود را برطرف کند.
صدای فوتبال از تلویزیون بلند بود و او با حالتی خمار، به تماشای آن نشسته بود.
وقتی که به خانه رسید، متوجه شد که خمار خوابش برطرف نشده و هنوز هم خواب آلود است.
یاد روزهای شاد کودکی، احساس خمار و غم را در دلش زنده کرد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: خماری، اثر باقی مانده، اثر باقی از هر چیزی، می فروش، عمدهفروش شراب، کرباس، پارچه کتان نازک، غربال، پرده، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، حجاب، چادر، نقاب
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر