جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: خمار. [ خ َم ْ ما ] (ع ص ) می فروش . (ناظم الاطباء). باده فروش . خمرفروش . صاحب القسط. نبیذفروش . (یادداشت بخط مؤلف ) : زین پیش گلاب و عرق و باده ٔ احمر در شیشه ٔ عطار بد و در خم خمار. منوچهری . خانه ٔ خمار چو قصر مشید. ناصرخسرو. مشک نادانان مبوی و خمر نادانان مخور کاندرین عالم ز جاهل صعبتر خمارنیست . ناصرخسرو. حماربن حماربن حمار است و همی گوید که خماربن خماربن خماربن خمارم . سوزنی . یاد او خورده ست خاقانی از آنک بوسه گاهش دست خمار آمده ست . خاقانی . زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من زمزم اینک خم و کعبه در خمار مرا. خاقانی . و گویند خلفاء و ائمه و شهیدان و نمازیان اسلام و علماء و زهاد که نه رافضی باشند همه را دوزخ اندازند و موالیان خود را از غالیان و رافضیان به بهشت فرستند اگرچه حمار و خمار و بی نماز بوده باشند. (نقض الفضائح ). تا کی از صومعه خمار کجاست خرقه بفکندم زنار کجاست . عطار. سجاده نشینی که مرید غم او شد آوازه اش از خانه ٔ خمار برآمد. سعدی . ما کلبه ٔ زهد برگرفتیم سجاده که می برد به خمار. سعدی . ترسم که مست و عاشق و بیدل شود چو ما گر محتسب بخانه ٔ خمار بگذرد. سعدی . || در اصطلاح صوفیه پیر یا مرشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). 1-اسم
2- مخمور، مي زده، نشئه، نيمه مست
3- ملالت هستي، خمارزده
4- ملول، رخوت زده، كسل، بي حال، رخوتناك hangover, vintner, toile, screen, veil, wine merchant, hang الآثار البغيضة التى تخلف، دوار من اثر الخمرة akşamdan kalma gueule de bois kater resaca postumi della sbornia خماری، اثر باقی مانده، اثر باقی از هر چیزی، می فروش، عمدهفروش شراب، کرباس، پارچه کتان نازک، غربال، پرده، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، حجاب، چادر، نقاب
کلمه "خمار" در زبان فارسی کاربردهای متنوعی دارد و در متنهای مختلف ممکن است معانی و مفهومهای متفاوتی را به همراه داشته باشد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
تعریف و معانی:
"خمار" به معنای نشئه از نوشیدنیهای الکلی یا حالت خماری ناشی از مصرف آنها است.
در ادبیات فارسی، به ویژه در شعر، میتواند به مفاهیمی چون عشق، دلتنگی یا حالت روحی ناشی از دوری از معشوق نیز اشاره داشته باشد.
نحوه استفاده:
"خمار" به عنوان اسم استفاده میشود و معمولاً به صورت تنوین دار (خماراً) در ساختارهای ادبی و شعری به کار میرود.
در جملات میتوان از آن در قالبهای مختلف استفاده کرد؛ به عنوان مثال: "او در خمار عشق خود غرق شده بود."
جملهبندی:
در جملات توصیفی، میتوانید از "خمار" به صورت صفت استفاده کنید: "او خمار عاشقانهی خود را فراموش نکرد."
علامتگذاری:
به طور کلی، "خمار" نیاز به علامتگذاری خاص ندارد، مگر در موارد خاصی که به نقل قول یا شعر مرتبط باشد.
اشتقاق و ترکیب:
به کلمه "خمار" میتوان پسوندها و پیشوندهای مختلفی اضافه کرد، مانند "خمارانه" (به معنای به سبک خمار) یا "خمارکی" (معنایی مشابه با خمار، اما با توجه به زمینهای دیگر).
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "خمار" به شکل درست و مؤثری در نگارش و سخنوری استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه “خمار” در جملات آورده شده است:
پس از یک شب دیرهنگام، احساس خمار بودن میکرد و قادر به تمرکز بر کارهایش نبود.
او با یک فنجان قهوه داغ سعی داشت خمار بودن خود را برطرف کند.
صدای فوتبال از تلویزیون بلند بود و او با حالتی خمار، به تماشای آن نشسته بود.
وقتی که به خانه رسید، متوجه شد که خمار خوابش برطرف نشده و هنوز هم خواب آلود است.
یاد روزهای شاد کودکی، احساس خمار و غم را در دلش زنده کرد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: خماری، اثر باقی مانده، اثر باقی از هر چیزی، می فروش، عمدهفروش شراب، کرباس، پارچه کتان نازک، غربال، پرده، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، حجاب، چادر، نقاب