جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

dān
grain  |

دان

معنی: دان . (نف مرخم ) مخفف داننده است ، صفت فاعلی از دانستن . ترکیبات ذیل که بترتیب الفباء مرتب داشته شده شاهد این معنی کلمه ٔ دان است در ترکیب با کلمات دیگر:
- آداب دان ؛ داننده ٔ آداب . آشنا به آداب . رسم دان .
- ادادان ؛ داننده ٔ ادا :
هر چه در خاطر عاشق گذرد میدانی
خوش ادافهم و ادایاب و ادادان شده ای .
صائب .
- بسیاردان ؛ علامه :
بدو گفت ای مرد بسیاردان
تو بهرام را نزد ما خوار خوان .
فردوسی .
- بِهدان ؛ نیک داننده :
نه با آنت مهر و نه با اینت کین
که بهدان توئی ای جهان آفرین .
فردوسی .
- پردان ؛ بسیاردان .
- تاریخ دان ؛ دانای به تاریخ . عالم بتاریخ .
- تفسیردان ؛ واقف بر تفسیر. عالم تفسیر :
زیان میکند مرد تفسیردان
که علم و ادب میفروشد بنان .
سعدی .
- جغرافیادان ؛ جغرافی دان . عالم به جغرافیا.
- چاره دان ؛ چاره شناس :
تو هرچ اندرین کاردانی بگوی
که تو چاره دانی و من چاره جوی .
فردوسی .
بسا چاره دان کو بسختی بمرد
که بیچاره گوی سلامت ببرد.
سعدی .
- حسابدان ؛ واقف و مطلع بعلم حساب .عالم به حساب .
- خرده دان ؛ نکته دان :
سعدی دلاوری و زبان آوری مکن
تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان .
سعدی .
- خدای دان ؛ خدای شناس :
اگر خدای پرستی تو خلق را مپرست
خدای دانی خلق خدای را مازار.
ناصرخسرو.
- رازدان ؛ داننده ٔ راز :
خدای رازدان کس را ز مخلوق
نکرده ست آگه از راز مستر.
ناصرخسرو
- راه دان ؛ بلدراه . آشنای براه . داننده ٔ راه :
ره دور بی راه دانان شدند.
نظامی .
- رسم دان ؛ واقف و عالم برسوم . آداب دان .
- رسوم دان ؛ رسم دان .
- رموزدان ؛ داننده ٔ رموز. واقف اسرار.
- رمل دان ؛ عالم به علم رمل .
- زبان دان ؛ عالم زبان . داننده ٔ زبان .
- || زبان آور :
زباندان یکی مرد مردم شناس .
نظامی .
زباندانی آمد بصاحبدلی
که محکم فرومانده ام در گلی .
سعدی .
- سخندان ؛ سخن گو. ناطق :
سپهبد هرآنجا که بد موبدی
سخندان و بیداردل بخردی .
فردوسی .
شنید این سخن پیر فرخنده فال
سخندان بود مرد دیرینه سال .
سعدی .
- شیمیدان ؛ عالم بعلم شیمی .
- عربیدان . (آنندراج ) ؛ داننده ٔ زبان عربی .
- علمدان ؛ دانا. عالم .
- غیبدان ؛ واقف بر غیب :
درین بام گردان و این بوم ساکن
ببین صنعت و حکمت غیبدان را.
ناصرخسرو.
دری را که در غیب شد ناپدید
بجز غیبدان کس نداند کلید.
نظامی .
زورت ار پیش میرود با ما
با خداوند غیبدان نرود.
سعدی .
- فلسفه دان ؛ فیلسوف . دانا بفلسفه :
ایا فلسفه دان بسیارگوی
نپویم براهی که گویی بپوی .
فردوسی .
- فیزیکدان ؛ عالم بعلم فیزیک .
- قدردان ؛ قدرشناس .
- کاردان ؛ واقف و مطلعبر امور و کارها :
چه گویددرین مردم ژرف بین
چه دانی تو ای کاردان اندرین .
فردوسی .
شدند انجمن کاردانان دهر.
نظامی .
که این کاردان مرد آهسته رای .
نظامی .
برآورد سر مرد بسیاردان
چنین گفت کای خسرو کاردان .
سعدی .
- موسیقیدان ؛ موسیقی شناس . عالم بفن موسیقی .
- نادان ؛ جاهل . نداننده :
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان ومار رنگین است .
سعدی .
- نکته دان ؛ خرده دان .
- نهان دان ؛ غیب دان .
- نیکدان ؛ به دان .
- همه دان ؛ بسیارآگاه . نیک مطلع.داننده ٔ همه چیز. مقابل هیچ ندان .
- هندسه دان ؛ عالم بعلم هندسه .
- هیچ ندان (هیچ مدان ) ؛ مقابل همه دان :
یارم همه دانی و خودم هیچ ندانی
یارب چکند هیچ ندان با همه دانی .
؟
رجوع به هر یک از این ترکیبات در جای خود شود. || (فعل امر) امر به دانستن است یعنی بدان . (برهان ) (آنندراج ).
... ادامه
3151 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (پسوند)
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: بن حال
آواشناسی: dAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 55
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
grain
ترکی
giymek
فرانسوی
enfiler
آلمانی
don
اسپانیایی
don
ایتالیایی
assistente
عربی
حبوب | حبة , القمح , بذرة , حبيبة , مزاج , التجزع , شامة , نوع , سطح محبب , طبع , ضرب , إنتزع الشعر عن الجلد , حبب , جزع , قمح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "دان" در زبان فارسی می‌تواند به چند معنی و کاربرد مختلف اشاره داشته باشد. در اینجا به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه می‌پردازیم:

  1. معنی کلمه: "دان" به معنی "آشنای" یا "معرف" است و در برخی موارد به معنای "خوراک" یا "مغز" (در زمینه‌هایی مانند جانوران) نیز به کار می‌رود.

  2. ترکیبات:

    • "دانا" (کسی که علم یا دانش دارد)
    • "دانش" (به معنای علم و آگاهی)
    • "دانشگاه" (محل تحصیل و پژوهش علمی)
  3. جمله‌سازی:

    • می‌توانید از "دان" به عنوان اسم در جملات خود استفاده کنید:
      • "او فردی داناست."
      • "دانش انسان در طول تاریخ افزایش یافته است."
  4. نگارش صحیح:

    • در نگارش، به نوشتار درست کلمات ترکیبی توجه کنید. به عنوان مثال، "دانش" و "دانا" باید به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شوند.
    • استفاده از علائم نگارشی (مانند ویرگول و نقطه) در جملات مهم است تا مفهوم درست منتقل شود.
  5. نکات نگارشی:
    • در نوشتن متن‌های علمی یا ادبی، از کلمه "دان" و ترکیبات آن در جملات استفاده کنید تا مفهوم به‌طور واضح منتقل شود.
    • از تکرار بی‌مورد کلمه "دان" جلوگیری کنید و به جای آن از مترادف‌های مناسب استفاده نمایید.

اگر سوال خاصی درباره کاربرد این کلمه یا قواعد مرتبط با آن دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "دان" در جمله آورده شده است:

  1. او همیشه سعی می‌کند دانایی‌اش را با مطالعه افزایش دهد.
  2. داشتن دان کافی در مورد فرهنگ‌های مختلف، به ما کمک می‌کند تا با یکدیگر بهتر ارتباط برقرار کنیم.
  3. معلم به دانش‌آموزان توصیه می‌کند که دان خود را از طریق تحقیق و پرسش افزایش دهند.
  4. کتاب‌های تاریخی می‌توانند منبع مفیدی برای کسب دان در مورد رویدادهای گذشته باشند.
  5. دان در مورد علوم انسانی به ما نشان می‌دهد که چگونه می‌توانیم به مشکلات اجتماعی پاسخ دهیم.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری