جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fall in love  |

دل سپردن

معنی: دل سپردن . [ دِ س ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) عاشق شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). دل دادن . فریفته شدن :
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
بر طمع دلستانی ماندم به دل سپاری .
فرخی .
من دل به تو سپردم تا شغل من بسیجی
زآن دل به توسپردم تا حق من گزاری .
منوچهری .
گر زآنکه جرم کردم کاین دل بتو سپردم
خواهم که دل برفقت تو باز من سپاری .
منوچهری .
بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم .
سعدی .
پایی که برنیاید روزی به سنگ عشقی
گوئیم جان ندارد تا دل نمی سپارد.
سعدی .
- دل سپردن به دیو ؛ فریب خوردن . از راه بدر شدن . وسوسه شدن :
لاجرم نسپرند راه خطا
لاجرم دل به دیو نسپارند.
ناصرخسرو.
- دل سپردن به غم ؛ غمگین شدن . قرین اندوه ساختن دل :
چنین گفت گر فور هندی بمرد
شما را به غم دل نباید سپرد.
فردوسی .
- دل سپردن به گفت یا گفته یا گفتار کسی ؛ باور کردن بدان . (یادداشت مرحوم دهخدا). پذیرفتن آن :
چنین گفت کای گرد بیداردل
به گفت بهو خیره مسپار دل .
اسدی .
چون سخنگو سخن بپایان برد
هرکسی دل بر آن سخن بسپرد.
نظامی (از آنندراج ).
... ادامه
715 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 350
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
fall in love
عربی
بدأ | وقع بحب , اقع في الحب

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری