جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

rām
tame  |

رام

معنی: رام . (اِخ ) به اعتقاد هنود یکی از نامهای خداوند جل جلاله باشد و رام رام مثل اﷲاﷲ مستعمل است . (آنندراج ) (انجمن آراء). بهندی نام خدای بزرگ است جل جلاله . (برهان ) (از لغت محلی شوشتر). مأخوذ از هندی ، خدای تعالی جل شانه . (ناظم الاطباء). به اعتقاد هنود یکی از نامهای خدا که در مظهری حلول کرده باشد. (فرهنگ رشیدی ). رام یا رامچند پسر و ولیعهد محبوب راجه جسرت و یکی از «اوتاد» یعنی مظاهر پروردگار که بصورت بشر برای تنبیه دیوان مردم خوار بزمین آمد و لچمن برادر او بود. (سبک شناسی ج 3 ذیل ص 264) : رام با لچمن گفت که هر اندوهی که هست بعد از مدتی دراز برطرف میشود اما من که «سیتا» را یاد میکنم غم من هر روز زیاده میشود. (اسکندرنامه از سبک شناسی ج 3 ص 264). پس رام گفت : ای باد، تو از جایی که سیتاست بوز، و خود را ببدن او رسان و پیش من بیا تا ببدن من نیز رسی ... (اسکندرنامه از سبک شناسی ج 3 ص 265). و رجوع به مقاله ٔ «ادبیات هند» بقلم شادروان ملک الشعراء بهار در مجله ٔ مهر سال 4 و فهرست ماللهند شود.
- رام رام ؛ مثل اﷲاﷲ بین هنود مستعمل است . (آنندراج ). اﷲاﷲ. و در هندوستان بجای سلام و تحیت این کلمه را گویند. (ناظم الاطباء) :
درو[ در بتکده ] بسکه هندو زده رام رام
پریده دم از طبع مرغان بام .
ملاطغرا (از آنندراج ).
- رام رام گفتن ؛ سلام کردن . (ناظم الاطباء) :
خودبخود هستند چون با عاشقان خود کام رام
از چه می گویند باخوبان هندو رام رام .
اشرف (از آنندراج ).
... ادامه
413 | 0
مترادف: 1- آمخته، اهل، تابع، دست آموز، فرمانبردار، مانوس، مطيع، منقاد 2- نرم شانه 3- آرام
متضاد: وحشي، سركش
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [پهلوی: rām]
مختصات: (ص .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: rAm
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 241
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
tame | docile , meek , domestic , manageable , amenable , obedient , biddable , governable , treatable , ram
ترکی
veri deposu
فرانسوی
ram
آلمانی
ram
اسپانیایی
ram
ایتالیایی
ariete
عربی
أليف | مروض , داجن , مذلل , غير ممتع , خالي من النكهة , وديع , كبح , دجن , طوع , روض , قهر , ذلل , تملك نفسه , لين الطبع , أنس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "رام" در زبان فارسی می‌تواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد. این کلمه به‌طور کلی به معنای آرام و مطیع است و در معانی دیگری نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "رام" همیشه به همین شکل و بدون تغییر نوشتاری استفاده می‌شود.

  2. جایگاه در جمله: "رام" معمولاً صفت است و می‌تواند قبل یا بعد از اسم بیاید. مثلاً:

    • "گربه‌ی رام"
    • "این سگ رام است."
  3. تنوع معنا: "رام" می‌تواند به معنای آرامش و سکون نیز باشد. به عنوان مثال:

    • "آب‌های رام به آرامی در دره جریان دارند."
  4. کاربردهای مرتبط: در برخی از متون، "رام" ممکن است به عنوان بخشی از یک کلمه ترکیبی نیز استفاده شود، مانند "رامش" که به معنای آرامش است.

  5. پیشوندها و پسوندها: برای تأکید بر نوع یا درجه رام بودن، می‌توان از پیشوندها یا پسوندها استفاده کرد. به عنوان مثال:

    • "بسیار رام"
    • "نیمه‌رام"
  6. نکات نگارشی: در نوشتار رسمی، باید دقت کرد که به معنای دقیق کلمه توجه شود و از به‌کار بردن این کلمه در موقعیت‌های غیررسمی یا غیرمناسب پرهیز گردد.

امیدوارم این نکات به شما در استفاده صحیح از کلمه "رام" کمک کند!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "رام" در جملات مختلف آورده‌ام:

  1. او ماشین جدیدش را به روز کرده و سیستم رامت بهینه‌سازی کرده است.
  2. اطلاعات ذخیره‌شده در RAM کامپیوتر قابل دسترسی و خواندن هستند.
  3. پس از پیاده‌سازی تغییرات جدید، سیستم به خوبی رامت و کار می‌کند.
  4. در طراحی بازی‌های ویدئویی، از RAM برای مدیریت بهتر گرافیک و سرعت بارگذاری استفاده می‌شود.
  5. در برخی از گوشی‌های هوشمند، مقدار رام می‌تواند تأثیر زیادی بر روی عملکرد کلی دستگاه داشته باشد.

اگر سوال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: اهلی، بی مزه، سست مهار، بی روح، خو گرفته، مطیع، سر براه، سربزیر، تعلیم بردار، رام شدنی، با حوصله، بردبار، فروتن، حلیم، خاضع، خانگی، خانوادگی، بومی، قابل اداره، کنترل پذیر، متمایل، قابل جوابگویی، حرف شنو، خاشع، پیشنهادشدنی، قابل درمان، قابل بحث، نرم

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری