license
98
513
100
معنی کلمه رب معنی واژه رب
معنی:
رب . [ رَب ب ] (ع مص ) فراهم آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (از متن اللغة). جمع کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). || افزون کردن . (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (دهار) (مصادر اللغة زوزنی )(مجمل اللغة) (از متن اللغة). ربو. (منتهی الارب ). || لازم گرفتن . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از متن اللغة). || آرام نمودن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || اقامت ورزیدن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة). || مهتری کردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). مهتری کردن بر قومی . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). || نیکو کردن کار را و تمام و کامل گردانیدن آن را: رب الامر و کذا رب ضیعته ؛ ای اصلحها. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). تمام کردن .(دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). || خوشبو کردن روغن را: رب الدهن ؛ خوشبو گردانید روغن را. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مالک چیزی گردیدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): رب الشی ٔ و کذا رببت القوم ؛ ای مسستهم و کنت فوقهم ؛ قال ابونصر هو من الربوبیة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نیکو کردن مشک را. رُب ّ. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قرار دادن در مشک رب را: رب ّ الزق ّ؛ قرار داد رُب را در مشک . (از متن اللغة). || پروردن کودک را تا بالغ گردد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). پروردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ) (مجمل اللغة). تربیت کردن . || حفظ و نگهداری کردن ، و فی الحدیث : لک نعمه تربها. (از متن اللغة). || بچه آوردن گوسپند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).مترادف 1- آفريدگار، الله، باريتعالي، پروردگار، خدا، مرق، يزدان
2- ارباب، صاحب، مالك، مخدومانگلیسی sauce, pasteعربی صلصة، مرق التوابل، خضرة تؤكل مع اللحم، فاكهة مطبوخة، وقاحة، تواقحترکی kralفرانسوی seigneurآلمانی herrاسپانیایی caballeroایتالیایی signoreمرتبط چاشنی، سوس، خورش، اب خورش، جاشنی غذا
مترادف:
1- آفريدگار، الله، باريتعالي، پروردگار، خدا، مرق، يزدان
2- ارباب، صاحب، مالك، مخدوم
ترکیب:
(اسم) [عربی: رُبّ]
مختصات:
( رُ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
rabb
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
202
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
عربی
صلصة | مرق التوابل , خضرة تؤكل مع اللحم , فاكهة مطبوخة , وقاحة , تواقح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "رب" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
تعریف و معانی :
"رب" به معنای خداوند و پروردگار در متون دینی استفاده میشود.
همچنین، میتواند به معنای صاحب یا مالک نیز به کار رود، مانند "ربالنوع" (صاحب نوعی از موجودات).
نحوهی استفاده :
در جملات، "رب" معمولاً به صورت مستقل و بدون پیشوند و پسوند استعمال میشود، به جز در موارد مخصوصی که نیاز به ترکیب وجود دارد.
باید توجه داشت که "رب" در متون رسمی و دینی باید با احترام و به دقت استفاده شود.
ترکیبهای رایج :
"رب" میتواند در ترکیب با کلمات دیگر نیز به کار رود. به عنوان مثال:
"رب العالمین" (پروردگار جهانیان)
"ربنا" (پروردگارا)
علامتگذاری :
در نوشتار رسمی، به هنگام استفاده از "رب" به عنوان نام خداوند، معمولاً رعایت احترام و استفاده از حروف بزرگ ضروری است.
همچنین در متون دینی، ممکن است به شکل ویژهای نگارش شود.
استفادهی ادبی :
"رب" به عنوان یک عنصر ادبی در شعر و نثر فارسی به کار میرود. شاعران و نویسندگان معمولاً از این کلمه برای انتقال مفاهیم معنوی و عمیق استفاده میکنند.
نگارش صحیح :
"رب" بدون هیچ گونه تغییر یا تصرفی نوشته میشود و از نظر نگارشی نیازی به اضافه کردن حروف دیگر ندارد.
با رعایت این نکات میتوان به درستی و به شکلی مؤدبانه از کلمه "رب" در متون فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال از کلمه "رب" در جملات مختلف آورده شده است:
در قرآن کریم آمده است: "ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة."
(خدای ما به ما در دنیا و آخرت نیکی عطا کن.)
من همیشه به رب خود نماز میخوانم تا از او یاری بخواهم.
(من همیشه به خدای خود نماز میخوانم تا از او کمک بخواهم.)
او در دعاهایش به رب خود از مشکلاتش شکایت میکند.
(او در دعاهایش به خدای خود از مشکلاتش گلایه میکند.)
در جلسه دعا و نیایش، همه به رب خود تقدیم کردند.
(در جلسه دعا و نیایش، همه به خدای خود دعا کردند.)
رب العالمین بر همه چیز آگاه است و ما را از دشواریها نجات میدهد.
(خدای جهانیان بر همه چیز آگاه است و ما را از سختیها نجات میدهد.)
این جملات نشاندهنده تأکید بر مفهوم رب و رابطه انسان با خداوند هستند.
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: چاشنی، سوس، خورش، اب خورش، جاشنی غذا