جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: رسوا. [ رُس ْ ] (ص ) فضیح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ارمغان آصفی ). بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح . (فرهنگ فارسی معین ). مفتضح .کسی که بر بدی آشکار شده ، مثال : فلان رسوا شده است وخبر ندارد. (فرهنگ نظام ). کیاده . (لغت فرس اسدی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ). فضوح . مفتضح . (منتهی الارب ). خَزی ّ. (یادداشت مؤلف ). فضیح . بدنام . معروف به بدی . مشهور به کاری بد. که عیبهای پوشیده ٔ او پیدا و فاش شده است . ننگین . (یادداشت مؤلف ) : از جد نیکورای تو وز همت والای تو رسواترند اعدای تو از نقشهای الفیه . منوچهری . راضیم من شاکرم من ای حریف این طرف رسوا و پیش حق شریف . مولوی . خشنودی نگاه نهانی برای غیر بیزاری تغافل رسوا برای چیست . ظهوری . شور بلبل ز لبم مهر خموشی برداشت فصل حسن چمن و لاله ٔ رسوای دلست . دانش (از آنندراج ). مرا رسواچنین می بین و فکر خویشتن می کن . ؟ دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود کوه با آن عظمت آن طرفش صحرا بود. ؟ - رسوازده ؛ رسواشده . از حیثیّت و آبرو افتاده . رسوای خاص و عام گشته : رسوازده ٔ زمانه گشته در رسوایی فسانه گشته . نظامی . - رسوا و علالا، رسوای علالا، رسوا و علا ؛ بمعنی اسرار بد کسی فاش شده است . (یادداشت مؤلف ). - رسوا و علالا شدن ؛ همه ٔعیبهای پوشیده ٔ کسی پیدا و فاش شدن . (یادداشت مؤلف ). - رسوا و علالا کردن ؛ فاش ساختن بدیهای نهانی کسی . (یادداشت مؤلف ). - رسوای خاص و عام شدن ؛ در انظار همگان بی حیثیت و بی آبرو شدن . (یادداشت مؤلف ) : دارم امید آنکه چو من دربدر شوی رسوای خاص و عام بهررهگذر شوی . کفاش خراسانی . - امثال : من که رسوای جهانم غم عالم پشم است . (امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1747). || متهم و تهمت زده . (ناظم الاطباء). || کسی که در میان جمعی جهت عبرت دیگران بطور بی احترامی نگاه داشته شود. (ناظم الاطباء). || زشت . منفور. مکروه . (یادداشت مؤلف ). بد. بی ارزش : گرچه او راست کسوت زیبا ورچه ما راست خرقه ٔ رسوا. ابوحنیفه . آن به که نگویی چو ندانی سخن ایراک ناگفته بسی به بود از گفته ٔ رسوا. ناصرخسرو. وین جان کجا شود چو مجرد شد وینجا گذاشت این تن رسوا را. ناصرخسرو. گر پلیدی پیش ما رسوا بود خوک و سگ را شکّر و حلوا بود. مولوی . پیش ازین بر گرد سرگشتن چنین رسوا نبود این بنای خام را پروانه در محفل گذاشت . صائب تبریزی . || مشهور و آشکار. (ناظم الاطباء). به معنی بغایت فاش و آشکار مجاز است ، چون : ناله ٔ رسوا و تغافل رسوا و بوی رسوا، و با لفظ کردن و شدن مستعمل . (آنندراج ). به معنی ظاهر هم هست . (از شعوری ج 2 ورق 21). فاش . (ارمغان آصفی ). || به معنی شایع است مرکب از بخش «رس » و «وا». (از شعوری ج 2 ورق 21 از چرخیات نظام استرآبادی ). ولی در جای دیگر دیده نشد. 1- انگشت نما، بدنام، بي آبرو، بي حرمت، بي حيا، روسياه، لجن مال، مفتضح، مهتوك، ننگين
2- افشا، برملا، علني، فاش، لو infamous,blatant,ignominious,ashamed,opprobrious سيء السمعة، شائن، فاضح، مدان بجريمة شائنة، جالب سوء السمعة، مخز، معيب skandal scandaleux skandalös escandaloso scandaloso
... ادامه
1122|0
مترادف:1- انگشت نما، بدنام، بي آبرو، بي حرمت، بي حيا، روسياه، لجن مال، مفتضح، مهتوك، ننگين
2- افشا، برملا، علني، فاش، لو
کلمه "رسوا" در زبان فارسی به معنی "آشکار" یا "ناپاک" و "شرمنده" به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نحوه استفاده: "رسوا" معمولاً به عنوان صفت به کار میرود و میتواند پیش از اسم قرار بگیرد. به عنوان مثال: "رسوایی این موضوع تمام شده است."
ترکیب با دیگر واژهها: این کلمه میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود مثل "رسوای ناشی از". به عنوان مثال: "رسوای ناشی از فساد مالی".
صرف و تنوع در کاربرد: "رسوا" در زمانهای مختلف و در اشکال گوناگون به کار میرود. مثلاً: "او رسوا شد" یا "مسئله رسوایی آنها."
توجه به بار معنایی: کلمه "رسوا" در بسیاری از متون معنای منفی دارد. بنابراین در انتخاب آن باید به بار معنایی منفیاش توجه شود.
پرهیز از اشتباهات املایی: مطمئن شوید که کلمه را به درستی بنویسید. اشتباهات املایی مانند "رسوا" به جای "رسوا" ممکن است باعث ابهام شوند.
جایگاه در جمله: این کلمه معمولاً در جملات انتقادی یا توصیفی استفاده میشود و بنابراین باید در جملات به خوبی جایگذاری شود تا معنا و مفهوم به درستی منتقل شود.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "رسوا" به درستی و به شکل مؤثر در نگارشهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "رسوا" در جملات مختلف آوردهام:
او در میانهی شهر به دلیل رفتار نامناسبش رسوا شد.
این رسوایی باعث شد که اعتماد مردم به او کاهش یابد.
خبر رسوایی مدیر شرکت به سرعت در رسانهها پخش شد.
او سعی کرد حقیقت را پنهان کند، اما در نهایت رسوا شد.
استفاده از روشهای نادرست به او شهرتی رسوا بخشید که اصلاح آن دشوار بود.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر