جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

رسوا کردن

معنی: رسوا کردن . [ رُس ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فضیحة. (ترجمان القرآن ). کَبت . (منتهی الارب ). اخزاء. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). خزی . تهتک . افضاح . فضح . (دهار).اخزاء. افتضاح . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). ذأم . تندید.پرده از کار بد کسی برداشتن . فاش کردن عمل یا اعمال زشت کسی . مفتضح کردن . (یادداشت مؤلف ) :
مگر کاهش تیز پیدا کند
گنهکار را زود رسوا کند.
فردوسی .
به کاری که زیبا نباشد بسی
نباید که یاد آورد زآن کسی
که خود را بدان خیره رسوا کند
وگرچند کردار والا کند.
فردوسی .
بیاری و رسوا کنی دوده را
بشورانی این کین آسوده را.
فردوسی .
تن خویش در جنگ رسوا کند
همان به که با او مدارا کند.
فردوسی .
هرگز منی نکرد و رعونت زبهر آنک
رسوا کند رعونت و رسوا کند منی .
منوچهری .
گر امروزت بدستی جلوه کرده ست
کند فردا بدیگر دست رسوا.
منوچهری .
یوسف به صبر خویش پیمبر شد
رسوا شتاب کرد زلیخا را.
ناصرخسرو.
جهل را گرچه بپوشی خویشتن رسوا کنی
گرچه پوشیده نماند گرّ جهل از گر بتر.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 162).
چون و چرا عدوی تو است ایرا
چون و چرا همی کندت رسوا.
ناصرخسرو.
بلاد یمن فروگرفتند و زنان را رسوا کردند و قتلهای بی اندازه رفت . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 95).
لطف حق با تو مداراها کند
چونکه از حد بگذرد رسوا کند.
مولوی .
تا دل مرد خدا نامد به درد
هیچ قومی را خدا رسوا نکرد.
مولوی .
مرد می ترسید زآن کش بودزر
مرد را رسوا کند بس زود زر.
عطار.
مه که سیه روی شدی در زمین
طشت تو رسواش نکردی چنین .
نظامی .
زر خرد را واله و شیدا کند
خاصه مفلس را که خوش رسوا کند.
مولوی .
کرد رسوایش میان انجمن
تا که واقف شد زحالش مرد و زن .
مولوی .
مردمان را عیب نهانی پیدا مکن که مر ایشان را رسوا کنی و خود را بی اعتماد. (گلستان ).
آن به که لب از خواهش الماس ببندم
رسوا نکنم داغ نمک خواره ٔ خود را.
طالب آملی .
تنکیل ؛ رسوا بکردن . (از تاج المصادر بیهقی ).فضح ؛ رسوا کردن کسی را. کشفته الکواشف ؛ رسوا کردم او را. (منتهی الارب ). و رجوع به رسوا نمودن شود.
... ادامه
820 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 541
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
شجب | إنتقد بقسوة , استهتر , فك
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "رسوا کردن" در زبان فارسی به معنی آشکار کردن یک حقیقت یا وضعیت ناپسند و در نتیجه مورد سرزنش قرار گرفتن است. این کلمه معمولاً در جملات به صورت فعل مورد استفاده قرار می‌گیرد و می‌تواند به شکل‌های مختلف صرف شود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. صرف فعل:

    • "رسوا کردن" به عنوان یک فعل، می‌تواند در زمان‌های مختلف صرف شود:
      • ماضی: او مرا رسوا کرد.
      • حال: او مرا رسوا می‌کند.
      • آینده: او مرا رسوا خواهد کرد.
  2. خود و ضمیر:

    • می‌توانید از ضمایر مختلف در کنار این فعل استفاده کنید:
      • مثلاً: "او مرا رسوا کرد" یا "آنها او را رسوا کردند".
  3. مترادف و متضاد:

    • مترادف‌: آشکار کردن، فاش کردن
    • متضاد: پنهان کردن، مخفی کردن
  4. استفاده‌های ادبی:

    • کلمه "رسوا کردن" می‌تواند در متون ادبی و شعرها به شکل‌های زیبا و کنایی به کار رود و بار معنایی قوی‌تری گیرد.
  5. نگارش:

    • در نوشتار رسمی و غیررسمی باید دقت کرد که ازاین کلمه در بافت درست و در متن‌های مرتبط استفاده شود تا از سوءتفاهم‌ها جلوگیری شود.
  6. قید و وصف:
    • می‌توان برای تقویت معنا به همراه این فعل از قیدها یا صفات استفاده کرد:
      • مثال: "او به طور غیر منتظره مرا رسوا کرد."

با رعایت این نکات، می‌توانید به درستی از کلمه "رسوا کردن" در جملات و متون خود استفاده کنید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری