جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زاد. (اِ) سن و سال . (برهان قاطع) (آنندراج ). لهذا مردم سالخورده را بزادبرآمده خوانند. (برهان قاطع) : مردی جوان و زادش زیر چهل ولیکن سنگش چو سنگ پیری دیرینه و معمّر. فرخی . همه کرامت زین رو همی رسید به وی بدان زمان که کم از بیست ساله بود به زاد. فرخی . ای ماه سخنگوی من ای هورنژاد از حسن بزرگ و کودک خرد به زاد. عنصری . بخاصه جوانی دل از بخت شاد که باشد ورا بیست و یکسال زاد. شمسی (یوسف و زلیخا). وزیران را گفت [ شاپور ذوالاکتاف ] مرا تا این غایت از نارفتن بجهاد مفسدان عذر آن بود که به زاد کوچک بودم و قوت سلاح برداشتن وجنگ کردن نداشتم . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). هر ساله بلا و سختی و رنج من بیش کشیده ام در این زاد. مسعودسعد. و ازپسران او آنکه به زاد بزرگتر بود و شهامت و حزامت بیشتر تاج فرق شاهی و سراج وهاج الهی ... (جهانگشای جوینی ). جایگاه او بر پسرش حسام الدین امیرحسین هر چند به زاد از پسران دیگر خردتر بود مقرر داشت . (جهانگشای جوینی ). علاءالدین هنوز در سن شباب بود چه در زاد میان ایشان هشتده سال بیش تفاوت نبود. (جهانگشای جوینی ). - به زاد برآمده ؛ پیر. سالخورده : سوده زنی بود بزاد برآمده ... (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). زنی بزاد برآمده ام و مرا به محمددادی و مقصودی نیست . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). از طبیب پرسیدم گفت : بزادبرآمده است و در سه علت متضاد دشوار است علاج آن . اگر از این حادثه بجهد نادر باشد. (تاریخ بیهقی ). - دیرینه زاد ؛ معمر. سالخورد. سالخورده : جهاندیده ٔ پیر دیرینه زاد جوان را یکی پند پیرانه داد. سعدی (بوستان ). - زادخوست ، زادخو، زادخور ؛ سالخورد. کهنسال . و رجوع به این کلمات شود. 1- توشه، خوراك، ره توشه، زادراه، قوت لايموت
2- فرزند
3- عمر born, offspring, child, bad مولود، مولود بالفطرة، وُلِدّ zad zad zad zad zad متولد، مولد، زاییده شده، مولود، طبیعی، زاده، سلاله، کودک، بچه، طفل، خردسال، زادن
... ادامه
813|0
مترادف:1- توشه، خوراك، ره توشه، زادراه، قوت لايموت
2- فرزند
3- عمر
کلمه "زاد" به معنای "زاده" یا "زایش" است و به طور عمومی در متون فارسی به کار میرود. این کلمه میتواند در زمینههای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا به چند نکته نگارشی و قواعد استفاده از این کلمه اشاره میکنیم:
نوشتار صحیح: کلمه "زاد" باید به صورت صحیح و بدون اشتباهات نگارشی نوشته شود.
تلفظ: تلفظ این کلمه به صورت [zād] است و باید در گفتار و نوشتار به درستی بیان شود.
ترکیب با دیگر کلمات: "زاد" میتواند در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود (مانند زادگاه، زادخواری و ...) و مفهوم جدیدی ایجاد کند.
استفاده در جملات: میتوان این کلمه را در جملات به کار برد. مثلاً: "او در زادگاه خود باقی ماند."
توجه به زمینه: بسته به زمینهای که کلمه "زاد" در آن استفاده میشود، معنی آن ممکن است متفاوت باشد. به عنوان مثال، در ادبیات میتواند به مفهوم زایش و تولد اشاره داشته باشد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "زاد" به نحو مؤثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "زاد" در جملات آورده شده است:
در جنگل، زاد و ولد حیوانات به اوج خود رسیده بود.
زادگاه من یک روستای زیبا در کوهستانهای شمال است.
هر موجود زندهای به نحوی زاد و ولد میکند تا نسل خود را ادامه دهد.
او در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمده و زاد او تأثیر زیادی بر زندگیاش گذاشته است.
زاد و ولد پرندگان در فصل بهار به وضوح قابل مشاهده است.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر